پیشینه
مغز در یک جعبه سفت و سخت (جمجمه) قرار دارد که نمیتواند گسترش یابد، بنابراین تورم طبیعی ناشی از آسیب، نمیتواند رخ دهد. وقتی تورم مغز رخ میدهد، فشار داخل جمجمه افزایش مییابد. این موضوع باعث میشود پمپ کردن خون غنی از اکسیژن به مغز که برای بازیابی مورد نیاز است، برای قلب سختتر شود. اگر پزشکان معالج نتوانند تورم را کنترل کنند، عدم خونرسانی به مغز متورم، ممکن است باعث آسیب مغزی بیشتری شود. تلاش برای پیشگیری از این آسیب میتواند شامل پایش منظم فشار داخل کاسه سر (داخل جمجمه) باشد. راههای مختلفی برای پایش و کنترل فشار وجود دارد. یکی از روشهایی که به طور معمول استفاده میشود، قرار دادن یک پروب کوچک در جمجمه است. اما هر زمان که چیزی درون جمجمه قرار داده شود، این احتمال وجود دارد که باعث خونریزی یا عفونت شود.
تاریخ جستوجو
شواهد موجود در این مرور تا می 2015 بهروز شد.
ویژگیهای مطالعه
یک کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (RCT) شامل 324 شرکتکننده شناسایی شد، که همه آنها دچار آسیب تروماتیک شدید مغزی پایدار شده و از واحدهای مراقبتهای ویژه در آمریکای جنوبی، مراقبت دریافت میکردند. افراد یک گروه، دستگاه پایش فشار داخل جمجمه داشتند. افراد گروه کنترل، دستگاهی دریافت نکردند. تمام شرکتکنندگان، از طریق مشاهده پزشکان معالج و پرستاران و اشعه ایکس، پایش منظمی بر فشار داخل جمجمه داشتند.
نتایج کلیدی
ما هیچ تفاوتی (با اهمیت آماری) بین دو گروه در شش ماه، در رابطه با مرگومیر یا بقا با ناتوانی شدید مشاهده نکردیم. هیچ گونه عوارض مهمی درباره پایش ICP وجود نداشت.
پژوهشهای آینده
پژوهش بیشتری درباره اینکه چگونه پایش معمول فشار داخل جمجمه میتواند نوع مراقبتهای بالینی را مشخص کند، مورد نیاز است.
دادههای به دست آمده از فقط یک RCT درباره مطالعه نقش پایش ICP معمول در کمای حاد تروماتیک، نتوانست شواهدی برای حمایت از مداخله ارائه دهد.
پژوهش در این زمینه بر اساس این واقعیت که RCTها، ضرورتا باید تاثیر ترکیبی اندازهگیری ICP با تصمیمگیریهای مدیریت بالینی انجام شده بر اساس این دادهها را ارزیابی کنند، پیچیده میشود. لازم است مطالعات آینده مقدار و ارزش افزوده دادههای ICP را در کنار سایر اطلاعات به دست آمده از پایش چند-گانه معمول که در تنظیمات بخش مراقبتهای ویژه انجام میشود، ارزیابی کنند. علاوه بر این، حتی درون آسیب مغزی ایجاد شده تروماتیک (TBI)، ناهمگونی زیادی در مکانیزمها، توزیع، محل و اندازه آسیب وجود دارد، و مطالعات در زیر-گروههایی که بیشتر همگون هستند، احتمالا آگاهیبخشتر هستند.
ما میدانیم که آسیب مغزی ناشی از ضربات تروماتیک و خونریزیهای دیگر، فقط به دلیل عواقب مستقیم ناشی از آسیب اولیه نیست. بخش معنیدار و به طور بالقوه قابل پیشگیری از موربیدیتی، ناشی از آسیب هیپوکسیک-ایسکمیک ثانویه (secondary hypoxic-ischaemic) است. تورم مغز همراه با افزایش فشار درون جمجمه (intracranial pressure; ICP) از پرفیوژن (perfusion) کافی مغز همراه با اکسیژنرسانی کافی خون پیشگیری میکند.
تشخیص ICP افزایش یافته میتواند در هشدار به متخصصان بالینی برای بهبود پرفیوژن مغزی، با کاهش آسیب مغزی متعاقب آن مفید باشد.
تعیین اینکه پایش معمول ICP در کومای شدید به هر علت، خطر مورتالیتی به هر علتی یا ناتوانی شدید را در پیگیری نهایی کاهش میدهد یا خیر.
ما پایگاه ثبت تخصصی گروه آسیبها و صدمات در کاکرین (Cochrane Injuries Group Specialised Register)؛ پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترل شده کاکرین (CENTRAL)؛ (MEDLINE (OvidSP؛ (EMBASE (OvidSP؛ CINAHL Plus؛ ISI Web of Science؛ (SCI-EXPANDED & CPCI-S)، پایگاههای ثبت کارآزماییهای بالینی و فهرست منابع را جستوجو کردیم. ما آخرین جستوجو را در 22 می 2015 انجام دادیم.
تمام مطالعات تصادفیسازی و کنترل شده درباره پایش زمان واقعی ICP با استفاده از وسایل تهاجمی یا نیمهتهاجمی در کمای حاد (اتیولوژی تروماتیک یا غیر-تروماتیک) در برابر مراقبت بالینی بدون پایش ICP (یعنی فقط با استنتاج بالینی یا رادیولوژیکی از وجود افزایش ICP).
دو نویسنده (ET و RF) به طور جداگانه برای شناسایی مطالعهای که معیارهای ورود به مطالعه را داشت، تلاش کردند. JR و RF به طور جداگانه دادهها را استخراج و خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کردند. برای کسب اطلاعات بیشتر از جمله جزئیات روشها و پیامد دادهها، با نویسندگان این مطالعه تماس گرفتیم.
تا به امروز یک کارآزمایی تصادفیسازی و کنترل شده (RCT) که معیارهای انتخاب را داشت، شناسایی شده است.
مطالعه وارد شده 324 شرکتکننده داشت. خطر سوگیری را برای همه طبقهبندیها، به جز کورسازی شرکتکنندگان و پرسنل که برای این مداخله امکانپذیر نبود، پائین در نظر گرفتیم. دادههای ازدسترفته کمی وجود داشت، و ما همه آنها را بر اساس قصد درمان (intention-to-treat) تجزیهوتحلیل کردیم.
شرکتکنندگان میتوانستند 13 سال یا بیشتر سن داشته باشند (میانگین سنی نمونه 29 سال؛ محدوده سنی 22 تا 44)؛ و همه آنها دچار آسیب تروماتیک شدید مغزی، بیشتر به دلیل حوادث ترافیکی بودند. همه آنها در واحدهای مراقبتهای ویژه (ICUs) در یکی از شش بیمارستان در بولیوی یا اکوادور، مراقبت دریافت کرده بودند. محققان 92% از شرکتکنندگان را به مدت شش ماه یا تا زمان مرگومیر پیگیری کردند. این کارآزمایی، بیمارانی را که نمره کمای گلاسکو (Glasgow Coma Score; GCS)، معادل سه امتیاز و اتساع ثابت مردمک در زمان پذیرش داشتند، بر اساس اینکه شدت آسیب مغزی آنها تا چه حد غیر-قابل علاج باشد، کنار گذاشتند.
این مطالعه افرادی را با هم مقایسه کرد که با استفاده از پایش داخل جمجمه یا پایش غیر-تهاجمی (تصویربرداری و معاینه بالینی) برای شناسایی مضرات بالقوه فشار درون جمجمه افزایش یافته مدیریت شدند. هر دو گروه مطالعه از تصویربرداری و معیارهای معاینه بالینی استفاده کردند.
مورتالیتی طی شش ماه در گروه مانیتور شده ICP برابر 56/144 نفر (39%) و در گروه غیر-تهاجمی 67/153 شرکتکننده (44%) بود.
پیامد نامطلوب (مرگومیر یا ناتوانی متوسط تا شدید در شش ماه) که توسط مقیاس پیامد گلاسگوی تعمیم یافته (GOS-E) ارزیابی شد، در گروه مانیتور شده ICP برابر 80/144 شرکتکننده (56%) و در گروه غیر-تهاجمی 93/153 شرکتکننده (61%) بود.
شش درصد از شرکتکنندگان در گروه پایش ICP، عوارض جانبی مرتبط با پایش را داشتند، که هیچ کدام از این عوارض، معیارهای عارضه جانبی جدی را نداشت. عوارضی مربوط به گروه غیر-تهاجمی وجود نداشت.
سایر عوارض و عوارض جانبی، بین گروههای درمانی یکسان بود، در گروه ICP تحت پایش برابر 70/157 شرکتکننده (45%) و در گروه غیر-تهاجمی برابر 76/167 شرکتکننده (46%) بود.
مورتالیتی دیرهنگام در هر دو گروه تحت پایش و غیر-تهاجمی، با 35% مرگومیر که 14 روز بعد از ضربه روی میداد، بالا بود. نویسندگان اظهار داشتند که مورتالیتی دیرهنگام بالا، ممکن است اشکال در خدمات پس از بخش مراقبتهای ویژه را برای بازماندگان معلولی که نیاز به مراقبتهای توانبخشی متخصص دارند، نشان دهد.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.