بیسفسفوناتها درد ناشی از سرطانی را که به استخوانها تهاجم یافته، تا حدودی تسکین میبخشند. بیماران مبتلا به سرطان که بیماری به استخوان گسترش یافته، اغلب درد دارند. کنترل درد بخش مهمی را از مدیریت سرطان تشکیل میدهد. بیسفسفوناتها داروهایی هستند که بر نحوه رشد استخوان تاثیر گذاشته، و در درمان بیماران مبتلا به سرطان که به استخوان تهاجم یافته (متاستاز)، مفید هستند. این مرور به تاثیر بیسفسفوناتها بر درد ناشی از متاستازهای استخوانی پرداخت. بیسفسفوناتها تاثیر تسکینی دارند اما به اندازه آنالژزیکهای قوی (مانند مورفین) یا رادیوتراپی مفید نیستند. با این حال، در مواردی که دیگر روشهای تسکین درد ناکافی هستند، افزودن آنها میتواند مفید باشد. بیسفسفوناتها میتوانند باعث تهوع و استفراغ شوند.
شواهدی وجود دارد که از اثربخشی بیسفسفوناتها در تسکین درد ناشی از متاستازهای استخوانی حمایت میکند. شواهد کافی برای توصیه به تجویز بیسفسفوناتها برای تاثیر فوری؛ به عنوان درمان خط اول؛ برای تعریف موثرترین بیسفسفونات یا اثربخشی نسبی آنها برای نئوپلاسمهای مختلف اولیه، وجود ندارد. در مواردی که مسکّنها و/یا رادیوتراپی برای مدیریت متاستازهای استخوانی دردناک کافی نیستند، مصرف بیسفسفوناتها باید در نظر گرفته شوند.
بیسفسفوناتها (bisphosphonate) بخشی از درمان استاندارد هیپرکلسمی و پیشگیری از حوادث اسکلتی را در برخی سرطانها تشکیل میدهند. با این حال، نقش آنها در تسکین درد ناشی از متاستازهای استخوانی نامشخص است.
تعیین اثربخشی بیسفسفوناتها در تسکین درد ناشی از متاستازهای استخوانی.
MEDLINE (1966 تا 1999)؛ EMBASE (1980 تا 1999)؛ CancerLit (1966 تا 1999)؛ ک تابخانه ک اکرین (شماره 1، 2000) و بانک اطلاعاتی درد آکسفورد (Oxford Pain Database) با استفاده از استراتژی ابداع شده توسط گروه درد، مراقبت تسکینی و حمایتی در کاکرین و با عبارات اضافی «دیفسفونات»، «بیسفسفونات»، «مالتیپل میلوما» و «نئوپلاسمهای استخوانی»، جستوجو شدند. (آخرین جستوجو: ژانویه 2000).
کارآزماییها تصادفیسازی شده از بیسفسفوناتها که به مقایسه دوزها/انواع باز، کورسازی شده، یا متفاوت بیسفسفوناتها در بیماران سرطانی پرداخته و درد و/یا مصرف مسکّنها معیارهای پیامد در آنها بودند. مطالعاتی که در آنها میزان درد فقط توسط محققان گزارش شد، حذف شدند.
بررسی واجد شرایط بودن مقاله، ارزیابی کیفیت و استخراج دادهها توسط هر دو نویسنده مرور انجام شدند. نسبتی از بیماران با تسکین درد در هفتههای 4، 8 و 12 مورد ارزیابی قرار گرفت. دادههای نسبتی از بیماران با کاهش مصرف مسکّن، میانگین نمره درد، میانگین مصرف مسکّن، عوارض جانبی دارو، و کیفیت زندگی به عنوان پیامدهای ثانویه مقایسه شدند.
سی مطالعه تصادفیسازی و کنترل شده (21 مطالعه کورسازی شده، چهار مطالعه باز و پنج مطالعه با کنترل فعال) با مجموع 3682 نفر وارد شدند. برای هر پیامد، مطالعات کمی با دادههای موجود، به دست آمدند. برای نسبتی از بیماران که به وضعیت تسکین درد رسیدند (هشت مطالعه)، دادههای تجمیع شده مزایایی را برای گروه درمان نشان دادند، با NNT معادل 11 (95% CI؛ 6-36) در 4 هفته و برابر با 7 (95% CI؛ 5-12) در 12 هفته. از نظر عوارض جانبی دارویی، NNH برابر با 16 (95% CI؛ 12-27) برای قطع درمان گزارش شد. تهوع و استفراغ در 24 مطالعه با روند غیر قابلتوجهی برای خطر بیشتر در گروه درمان دیده شد. یک مطالعه بهبود کمی را در کیفیت زندگی برای گروه درمان در 4 هفته نشان داد. تعداد کم مطالعات در هر زیرگروه که دادههای مرتبطی داشتند، توانایی ما را برای کشف موثرترین بیسفسفونات و اثربخشی نسبی آنها برای نئوپلاسمهای مختلف اولیه محدود ساخت.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.