مشخصه بیماری میاستنی گراویس (myasthenia gravis)، ضعف نوسانی در عضلاتی است که به راحتی خسته میشوند. افزایش حاد نشانهها میتواند به دلیل مشکلات بلع یا نارسایی تنفسی، تهدیدکننده حیات باشد. میاستنی گراویس یک اختلال خودایمنی است که در آن آنتیبادیهای خود بدن مانع از انتقال تکانههای عصبی به ماهیچهها شده و باعث آسیب به محل اتصال عصبیعضلانی (جایی که عصب به عضله میرسد) میشود. با درمان مطلوب، شامل تیمکتومی (thymectomy)، کورتیکواستروئیدها، داروهای سرکوبکننده سیستم ایمنی، و تعویض پلاسما (plasma exchange)، اکثر افراد مبتلا به میاستنی گراویس به بهبودی یا درمان نسبی دست مییابند، اما این درمانها میتوانند عوارض جانبی متعددی داشته باشند. ایمونوگلوبولین داخل وریدی (intravenous immunoglobulin; IVIg) (آنتیبادیهای خالصشده از خون انسان) در درمان دیگر بیماریهای خودایمنی موثر است. هدف از این مرور، بررسی کارآمدی IVIg برای درمان تشدید حملات حاد یا میاستنی پایدار مزمن و طولانیمدت بود. هفت کارآزمایی تصادفیسازی و کنترلشده (randomised controlled trials; RCTs) را شناسایی کردیم که همه آنها مزیت کوتاهمدت درمان را بررسی کردند. به جز مواردی که محدودیتهای مطالعه ذکر شدند، خطر سوگیری (bias) بهطور کلی در سطح پائین بود. عوارض جانبی ناشی از IVIg در همه کارآزماییها مشاهده شدند. این عوارض در حد متوسط (تب، تهوع، سردرد)، و خود-محدود شونده (self-limiting) بودند و از نظر ذهنی با شدت کمتری نسبت به تعویض پلاسما احساس شدند (اگرچه انجام مقایسه آماری امکانپذیر نبود).
پنج مورد از RCTها کارآمدی IVIg را برای درمان تشدید یا بدتر شدن بیماری (که اولی معمولا شدیدتر از دومی است) ارزیابی کردند. یک RCT که به ارزیابی IVIg در مقایسه با دارونما پرداخت، و شامل 51 شرکتکننده بود، شواهدی را از کارآمدی IVIg برای درمان میاستنی گراویس با ضعف عضلانی پیشرونده نشان داد. دو کارآزمایی، اولی شامل 87 شرکتکننده و دومی شامل 84 شرکتکننده، هیچ تفاوت معنیداری را میان IVIg و تعویض پلاسما نشان ندادند. در اولین مورد از این کارآزماییها، به دلیل پنهان نبودن درمانهای اختصاص دادهشده برای بیماران، خطر سوگیری بالایی وجود داشت. یک کارآزمایی شامل 33 شرکتکننده، هیچ تفاوتی را به لحاظ کارآمدی میان IVIg و کورتیکواستروئید (متیلپردنیزولون (methylprednisolone)) نشان نداد، اما تعداد شرکتکنندگان وارد شده برای تشخیص تاثیر درمان کافی نبود، بنابراین شواهد کافی برای ترجیح دادن IVIg نسبت به کورتیکواستروئیدها در تشدید متوسط بیماری وجود ندارد. کارآزمایی دیگری که شامل 168 شرکتکننده بود، شواهدی را مبنی بر برتری IVIg با دوز 2 گرم/کیلوگرم نسبت به IVIg با دوز 1 گرم/کیلوگرم در تغییر نمره عضلانی میاستنی (myasthenic muscle score; MMS) پس از 15 روز نشان نداد (MD: 3.84؛ 95% CI؛ 0.98- تا 8.66).
دو RCT به ارزیابی کارآمدی IVIg برای درمان میاستنی گراویس متوسط یا شدید پرداختند. یک مورد، IVIg و تعویض پلاسما را روی 12 شرکتکننده مقایسه کرد. مطالعه دوم، شامل 15 شرکتکننده، IVIg و دارونما (placebo) را مقایسه کرد. هر دو مطالعه قدرت آماری کافی نداشتند و مطالعه اول نیز در معرض خطر سوگیری قرار داشت، بنابراین نمیتوان از این دو کارآزمایی نتیجهگیری کرد. هیچ شواهدی از RCTها یا از کارآزماییهای دیگر وجود ندارد که نشان دهد تزریق IVIg عملکرد عضلات را بهبود میبخشد یا نیاز به مصرف استروئیدها را کاهش میدهد.
در موارد تشدید میاستنی گراویس، یک RCT که به ارزیابی IVIg در مقایسه با دارونما پرداخت، شواهدی را از کارآمدی IVIg نشان داد و دو کارآزمایی دیگر تفاوت معنیداری را میان IVIg و تعویض پلاسما نشان ندادند. کارآزمایی دیگر، هیچ تفاوت معنیداری را به لحاظ کارآمدی میان IVIg با دوز 1 گرم/کیلوگرم و 2 گرم/کیلوگرم نشان نداد. یک کارآزمایی دیگر، که قدرت آماری کافی نداشت، نشان داد که میان IVIg و متیلپردنیزولون خوراکی تفاوت معنیداری وجود ندارد. در رابطه با میاستنی گراویس مزمن، شواهد کافی از RCTها برای تعیین اثربخشی IVIg وجود ندارد.
میاستنی گراویس (myasthenia gravis) یک بیماری خودایمنی است که در آن، اتوآنتیبادیها (autoantibodies) با انتقال عصبیعضلانی تداخل میکنند. همانند دیگر بیماریهای خودایمنی، انتظار میرود تزریق ایمونوگلوبولین داخل وریدی (intravenous immunoglobulin; IVIg) برای افراد مبتلا به میاستنی گراویس مزایایی داشته باشد. این یک نسخه بهروز شده از مروری است که نخستینبار در سال 2003 منتشر شده، و آخرینبار در سال 2007 بهروز شد.
بررسی کارآمدی IVIg برای درمان تشدید حملات میاستنی گراویس یا میاستنی گراویس مزمن.
با استفاده از «میاستنی گراویس» و «ایمونوگلوبولین داخل وریدی» به عنوان اصطلاحات جستوجو، پایگاه ثبت تخصصی گروه بیماریهای عصبیعضلانی در کاکرین (11 اکتبر 2011)؛ CENTRAL (سال 2011، شماره 3)؛ MEDLINE (ژانویه 1966 تا سپتامبر 2011) و EMBASE (ژانویه 1980 تا سپتامبر 2011) را جستوجو کردیم.
همه کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده (randomised controlled trials; RCTs) یا شبه-RCTهایی که در آنها IVIg با عدم درمان، دارونما (placebo) یا تعویض پلاسما (plasma exchange) در افراد مبتلا به میاستنی گراویس مقایسه شد.
یک نویسنده مرور دادهها را استخراج کرده و دو نویسنده دیگر به بررسی دادهها پرداختند. با توجه به دلایل روششناسی (methodology)، هیچ متاآنالیز رسمی انجام نشد.
هفت RCT را شناسایی کردیم. این کارآزماییها از نظر معیارهای ورود، مقایسه با درمان جایگزین و پیامدها، متفاوت هستند. در یک کارآزمایی که به مقایسه IVIg با دارونما پرداخت، و شامل 51 شرکتکننده مبتلا به میاستنی گراویس بدتر شونده بود، تفاوت میانگین (MD) در نمره کمّی میاستنی گراویس (quantitative myasthenia gravis score; QMGS) (MD؛ 95% CI) پس از 14 روز: 1.60- بود (95% CI؛ 3.23- تا 0.03)، این نتیجه به نفع IVIg از اهمیت آماری مرزی برخوردار بود. در یک مطالعه کورسازینشده روی 87 شرکتکننده با تشدید حملات بیماری، که به مقایسه IVIg و تعویض پلاسما پرداخت، هیچ تفاوتی در نمره عضلانی میاستنی (myasthenic muscle score; MMS) پس از 15 روز مشاهده نشد (MD: -1.00؛ 95% CI؛ 7.72- تا 5.72). در مطالعهای روی 84 شرکتکننده مبتلا به میاستنی گراویس بدتر شونده، هیچ تفاوتی در تغییر QMGS در مدت 14 روز پس از IVIg یا تعویض پلاسما مشاهده نشد (MD: -1.50؛ 95% CI؛ 3.43- تا 0.43). در مطالعهای روی 12 شرکتکننده مبتلا به میاستنی گراویس متوسط یا شدید، که در معرض خطر سوگیری (bias) بالای ناشی از چولگی (skewed) در تخصیص (allocation) افراد به گروهها قرار داشت، میانگین کاهش QMGS هم برای IVIg و هم برای تعویض پلاسما پس از چهار هفته معنیدار بود (P < 0.05). مطالعهای با 15 شرکتکننده مبتلا به میاستنی گراویس خفیف یا متوسط، تفاوتی را در تغییر QMGS در مدت 42 روز پس از مصرف IVIg یا دارونما پیدا نکرد (MD: 1.60؛ 95% CI؛ 1.92- تا 5.12). یک مطالعه روی 33 شرکتکننده با تشدید متوسط حملات میاستنی گراویس، هیچ تفاوتی را در QMGS در مدت 14 روز پس از مصرف IVIg یا متیلپردنیزولون (methylprednisolone) نشان نداد (MD: -0.42؛ 95% CI؛ 1.20- تا 0.36). تمام این سه مطالعه کوچکتر، قدرت آماری کافی نداشتند. آخرین کارآزمایی، شامل 168 فرد مبتلا به تشدید حملات بیماری، هیچ شواهدی را مبنی بر برتری IVIg با دوز 2 گرم/کیلوگرم نسبت به IVIg با دوز 1 گرم/کیلوگرم در تغییر MMS پس از 15 روز نشان نداد (MD: 3.84؛ 95% CI؛ 0.98- تا 8.66). عوارض جانبی ناشی از IVIg در حد متوسط (تب، تهوع، سردرد)، و خود-محدود شونده (self-limiting) بودند و از نظر ذهنی با شدت کمتری نسبت به تعویض پلاسما احساس شدند (اگرچه، با توجه به دادههای موجود، انجام مقایسه آماری امکانپذیر نبود). به جز در مواردی که محدودیتهای خاصی ذکر شد، بهطور کلی این کارآزماییها دارای خطر پائین سوگیری بودند.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.