بسیاری از افرادی که پس از آسیب در بیمارستان پذیرش میشوند، آسیب «بلانت» (غیر-نافذ) به شکم دارند. پزشکانی که این بیماران را درمان میکنند باید بدانند که ارگانهای درون شکم هم آسیب دیدهاند یا خیر. تصور میشود اسکنهای اولتراسوند به تشخیص وضعیت بیمار کمک خواهند کرد. در این مرور، نویسندگان به دنبال مطالعاتی بودند که نرخ مرگومیر را در بیماران مبتلا به آسیب شکمی که با هدف تشخیص برای آنها اولتراسوند انجام شده بود، با نرخ مرگومیر در بیمارانی که برای آنها اولتراسوند انجام نشده بود، مقایسه کرده باشند. آنها همچنین به دنبال شواهدی بودند که نشان دهند استفاده از اولتراسوند میتواند میزان نیاز به انجام دیگر تستهای تشخیصی پیچیده و گرانقیمت را کاهش دهد یا خیر. تعداد بسیار کمی کارآزمایی در این رابطه انجام شده و نویسندگان نتیجهگیری کردند که شواهد کافی برای توجیه استفاده از اولتراسوند به عنوان قسمتی از روند تشخیص بیماران مبتلا به آسيبهای شکمی وجود ندارد. با توجه به درجه عدم قطعیت، درخواست پزشک برای انجام CT اسکنهای تاییدی در بیمارانی که آسیبهایی با شانس بالای ترومای ماژور دارند (آسيبهای سر و مغز، شکستگی فقرات گردنی، ترومای قفسهسینه-شکمی لگنی و دیگر آسیبها) احتمالا توجیهپذیر است.
شواهد تجربی در توجیه راههای بالینی مبتنی بر FAST در تشخیص بیماران با ترومای مشکوک بلانت شکمی یا متعدد ضعیف هستند. به دلیل ناهمگونی قوی میان نتایج کارآزماییها و اطلاعات کمّی ارائه شده در این مرور، ممکن است فقط از روش اکتشافی استفاده شود. بعید است که FAST در آینده در یک RCT با مقیاس بزرگ و تایید کننده بررسی شود. بنابراین، این مرور کاکرین میتواند به عنوان یک مرور که بهترین شواهد را برای دستورالعملهای کار بالینی و توصیههای درمانی فراهم آورده، در نظر گرفته شود. با توجه به تعداد کمی از مطالعات سر به سر فقط میتوان نتیجهگیری کرد که اسکنهای منفی US احتمالا بروز اسکنهای MDCT را کاهش میدهند که با توجه به حساسیت پائین FAST (یا قابلیت اطمینان نتایج منفی)، اثر معکوسی بر زمینه تشخیصی بررسی تروما خواهد داشت. در بهترین حالت، US تاثیر منفی بر مورتالیتی یا موربیدیتی ندارد. با فرض اینکه ترومای ماژور بلانت شکمی یا ترومای متعدد با 15% مورتالیتی همراه است و بررسی تشخیصی بر پایه CT استاندارد کنونی مراقبت در نظر گرفته میشود، 874؛ 3495 یا 21,838 بیمار باید در گروه مداخله باشند تا عدم کفایت FAST بر الگوریتمهای مبتنی بر CT با عدم کفایت حاشیههای 5%؛ 2.5% و 1%، قدرت 90% و خطای نوع I آلفا 5% نشان داده شود.
اولتراسونوگرافی (انجام شده با استفاده از سونوگرافی چهار-محور و ارزیابی متمرکز برای تروما (focused assessment of sonography for traumaک FAST)) به عنوان یک ابزار کلیدی برای ارزیابی اولیه بیماران مبتلا به ترومای مشکوک بلانت شکمی (blunt abdominal) و قفسهسینه-شکمی (thoraco-abdominal) در بخش اورژانس شناخته میشود. FAST در تشخیص و رد آسیبهای ویسرال دارای ویژگی بالا اما حساسیت کم است. طرفداران این روش معتقدند که روشهای بالینی مبتنی بر اولتراسوند سرعت ارزیابی اولیه تروما را تقویت کرده، تعداد موارد نیاز به انجام اسکنهای توموگرافی کامپیوتری مولتی-دتکتور (multi-detector computed tomography; MDCT) غیر-ضروری را کاهش داده و تریاژ مراقبتهای جراحی و غیر-جراحی را سریعتر میکند. با توجه به دقت اثبات شده این روش، افزایش در دسترس قرار گرفتن آن و اندیکاسیون انجام MDCT میان بیماران مبتلا به آسيبهای بلانت شکمی و متعدد، هدف ما این بود که بهترین شواهد موجود را در زمینه استفاده از ارزیابیهای مبتنی بر FAST گردآوری کرده و با دیگر پروتکلهای ارزیابی اولیه تروما مقایسه کنیم.
ارزیابی تاثیرات الگوریتمهای تشخیصی با استفاده از اولتراسونوگرافی از جمله آزمونهای FAST در بخش اورژانس در ارتباط با مورتالیتی اولیه، دیرهنگام و کلی بیماران مشکوک به ترومای بلانت شکمی.
جدیدترین جستوجو در 30ام جون 2015 انجام شد. ما پایگاه ثبت تخصصی گروه آسيبها و صدمات در کاکرین، کتابخانه کاکرینMEDLINE (OvidSP)؛ EMBASE (OvidSP)؛ ISI Web of Science (SCI-EXPANDED, SSCI, CPCI-S, and CPSI-SSH)؛ پایگاههای ثبت کارآزماییهای بالینی را جستوجو و فهرست منابع را غربالگری کردیم. برای کسب اطلاعات بیشتر و دادههای فردی بیمار با نویسندگان کارآزماییها تماس گرفته شد.
برای این مرور، کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) را وارد کردیم. شرکتکنندگان، بیماران با ترومای بلانت تورسو (blunt torso)، شکمی یا متعدد بودند که به دلیل آسيب ارگانهای شکمی تحت بررسیهای تشخیصی قرار گرفته بودند. مداخله عبارت بود از الگوریتمهای تشخیصی که شامل اولتراسونوگرافی اورژانسی هم میشد. کنترل کننده عبارت بود از الگوریتمهای تشخیصی بدون بررسیهای US (مثلا، توموگرافی کامپیوتری (computed tomography; CT) اولیه یا لاواژ تشخیصی پریتونئال (diagnostic peritoneal lavage; DPL)). پیامدها شامل مورتالیتی، استفاده از CT یا پروسیجرهای تهاجمی (DPL، لاپاروسکوپی، لاپاروتومی) و هزینه-اثربخشی آنها.
دو نویسنده (DS و CG) بهطور مستقل از هم کارآزماییها را برای ورود به مرور انتخاب کردند، کیفیت روششناسی آنها را بررسی و دادهها را استخراج کردند. کیفیت روششناسی با استفاده از ابزار خطر سوگیری (bias) سازمان همکاری کاکرین بررسی شد. در جایی که امکانپذیر بود، دادهها تجمیع شده و خطران نسبی (RRs)، تفاوتهای خطر (RDs) و تفاوت میانگین وزندهی شده، هر کدام با 95% فواصل اطمینان (CIs)، با استفاده از مدلهای اثر-ثابت یا اثرات-تصادفی محاسبه شدند.
چهار مطالعه را پیدا کردیم که واجد شرایط ورود به این مطالعه بودند. در مجموع، کیفیت روششناسی کارآزماییها از ضعیف تا متوسط متغیر بود. تعداد کمی از نویسندگان کارآزماییها به سوالات نوشته شده ما پاسخ دادند و به دنبال حل مسائل بحثبرانگیز و به دست آوردن دادههای فردی بیماران بودند. ناهمگونی قوی میان کارآزماییها موجب ایجاد بحث بین نویسندگان مرور شد که دادهها در هم تجمیع شوند یا خیر؛ ما به نفع سنتز کمّی (quantitative synthesis) تصمیم گرفتیم تا یک برداشت تحلیلی از اندازه تاثیرگذاری قابل دسترس با الگوریتمهای تریاژ مبتنی بر اولتراسوند ارائه دهیم. دادههای مربوط به مورتالیتی را از سه کارآزمایی با 1254 بیمار به دست آوردیم؛ RR به نفع بازوی FAST، معادل 1.00 بود (95% CI؛ 0.50 تا 2.00). راههای مبتنی بر FAST تعداد CT اسکنها را کاهش داد (RD مدل اثرات-تصادفی: 0.52-؛ 95% CI؛ 0.83- تا 0.21-)، اما معنای این نتیجه نامشخص بود.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.