اختلالات سازگاری (adjustment disorders)، که مشخصه آنها بروز نشانههای دیسترس و اختلال عاطفی به عنوان واکنش به یک تغییر قابل توجه یا یک رویداد استرسزا در زندگی است، یک علت شایع را برای استفاده از مرخصی استعلاجی بین کارکنان ایجاد میکند. به غیر از عواقب منفی برای کارکنان، مرخصی استعلاجی به دلیل از دست دادن بهرهوری کارکنان و مطالبات ازکارافتادگی شغلی، بار (burden) سنگینی را بر جامعه تحمیل میکند. درمانهای مختلفی برای کمک به بازگشت چنین کارکنانی به محل کار ایجاد شدهاند. مطالعه مذکور این موضوع را ارزیابی کرد که این درمانها تا چه اندازه در توانمندسازی کارکنان شناختهشده به عنوان بیمار برای بازگشت نسبی یا کامل به محل کار موثر هستند. بانکهای اطلاعاتی را حاوی مقالههایی از مجلات علمی مختلف جستوجو کردیم و به دنبال مطالعاتی بودیم که به این موضوع پرداختند که نوع خاصی از درمان به کارکنانی که به دلیل اختلال سازگاری در مرخصی استعلاجی به سر میبردند، کمک میکند به محل کار خود بازگردند یا خیر. تعداد نه مطالعه مرتبط را پیدا کردیم. در مجموع، 10 نوع درمان روانشناختی و یک درمان ترکیبی شامل یک درمان روانشناختی و تکنیکهای آرامسازی مورد ارزیابی قرار گرفتند. هیچ مطالعهای را در مورد مداخلات دارویی، برنامههای ورزشی یا برنامههای کمک به کارکنان پیدا نکردیم. نه مطالعهای که در این مرور گنجانده شدند، در مجموع در مورد 1546 شرکتکننده گزارش دادند. از میان 10 نوع درمان روانشناختی، پنج نوع آن شامل درمان شناختی رفتاری و پنج نوع دیگر شامل درمان حل مساله (problem solving therapy) بودند که هر دو نوع از درمانهای شایع برای بیماران مبتلا به مشکلات سلامت روان به شمار میآیند. نتایج نشان دادند که میتوان با درمان حل مساله، به عنوان اولین قدم برای بازگشت به محل کار (یعنی بازگشت نسبی به محل کار)، به کارکنانی که به دلیل اختلال سازگاری در مرخصی استعلاجی هستند، کمک کرد. بهطور میانگین، کارکنان دریافتکننده درمان حل مساله در مقایسه با کارکنان گروه عدم درمان یا افرادی که درمان معمول را از پزشک طب کار یا پزشک عمومی خود دریافت میکنند، تقریبا 17 روز زودتر به صورت نسبی به محل کار بازمیگردند. با این حال، همچنین دریافتیم که درمان شناختی رفتاری یا درمان حل مساله به کارکنان کمک نمیکند که سریعتر از کارکنان گروه عدم درمان یا افرادی که درمان معمول را از پزشکان طب کار یا پزشکان عمومی دریافت میکنند، به صورت تمام وقت سر کار خود بازگردند. این نتایج بر اساس شواهدی با کیفیت متوسط است، که نشان میدهد انجام پژوهشهای بیشتر احتمالا تاثیر مهمی بر اعتماد ما به نتایج خواهند داشت و ممکن است نتایج را تغییر دهند.
شواهدی را با کیفیت متوسط پیدا کردیم که نشان میدهد CBT در مقایسه با عدم درمان، کاهش قابل توجهی را در زمان سپریشده تا RTW نسبی ایجاد نمیکند و شواهدی با کیفیت پائین نشان میدهند که کاهش قابل توجهی را در زمان سپریشده تا RTW کامل بر جای نمیگذارند. شواهدی با کیفیت متوسط نشان دادند که PST در مقایسه با مراقبتهای غیر مبتنی بر دستورالعمل بالینی، زمان سپریشده تا RTW نسبی را در یک دوره پیگیری یکساله به میزان قابل توجهی افزایش داد، اما افزایش معنیداری را در زمان سپریشده تا RTW کامل در یک دوره پیگیری یکساله ایجاد نکرد. یک محدودیت مهم، کم بودن تعداد مطالعاتی بود که در متاآنالیزها وارد شدند و همچنین تعداد اندک شرکتکنندگان، که قدرت آنالیزها را کاهش دادند.
اختلالات سازگاری (adjustment disorders) یکی از علل مکرر مرخصی استعلاجی است و مداخلات مختلفی برای تسریع بازگشت به محل کار (return to work; RTW) این دسته از بیماران ایجاد شدهاند.
ارزیابی تاثیرات مداخلات تسهیلکننده RTW برای کارکنان مبتلا به اختلالات سازگاری حاد یا مزمن.
پایگاه ثبت تخصصی گروه مرور افسردگی، اضطراب و اختلال روانی (CCDANCTR) را تا اکتبر 2011؛ پایگاه مرکزی ثبت کارآزماییهای کنترلشده کاکرین (CENTRAL) را تا شماره 4، سال 2011؛ پایگاههای MEDLINE؛ EMBASE؛ PsycINFO و ISI Web of Science، تمام سالها تا فوریه 2011؛ پورتال کارآزماییهای سازمان جهانی بهداشت (ICTRP) و ClinicalTrials.gov را در مارچ 2011 جستوجو کردیم. همچنین فهرست منابع مطالعات واردشده و مرورهای مرتبط را غربالگری کردیم.
کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشدهای (randomised controlled trials; RCTs) را انتخاب کردیم که اثربخشی مداخلات را برای تسهیل RTW در کارکنان مبتلا به اختلالات سازگاری، در مقایسه با عدم درمان یا دیگر درمانها، ارزیابی کردند. مداخلات واجد شرایط عبارت بودند از مداخلات دارویی، مداخلات روانشناختی (مانند درمان شناختی رفتاری (cognitive behavioural therapy; CBT) و درمان حل مساله (problem solving therapy))، تکنیکهای آرامسازی، برنامههای ورزشی، برنامههای کمک به کارکنان یا ترکیبی از این مداخلات. پیامدهای اولیه شامل زمان سپریشده تا RTW نسبی و کامل، و پیامدهای ثانویه عبارت بودند از شدت نشانههای اختلال سازگاری، عملکرد کاری، وضعیت عملکردی عمومی (یعنی قابلیتهای عملکردی کلی یک فرد، مانند عملکرد فیزیکی، عملکرد اجتماعی، سلامت روان عمومی) و کیفیت زندگی.
دو نویسنده بهطور مستقل از هم مطالعات را انتخاب کرده، خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کرده، و دادهها را استخراج کردند. مطالعاتی را که از نظر بالینی به اندازه کافی همگون میدانستیم، در گروههای مقایسه مختلف تجمیع کرده و کیفیت کلی شواهد را با استفاده از رویکرد درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation; GRADE) رتبهبندی کردیم.
تعداد نه مطالعه را وارد کردیم که در مورد 10 مداخله روانشناختی و یک مداخله ترکیبی گزارشی را ارایه دادند. این مطالعات شامل 1546 شرکتکننده بودند. هیچ RCTای در مورد مداخلات دارویی، برنامههای ورزشی یا برنامههای کمک به کارکنان یافت نشد. هفت مطالعه را دارای خطر پائین سوگیری ارزیابی کردیم و مطالعاتی که با هم تجمیع و ادغام شدند، مشابه بودند. برای افراد گروه عدم درمان، در مقایسه با CBT، زمان سپریشده تا RTW نسبی و کامل به ترتیب 88 و 252 روز بود. بر اساس نتایج دو مطالعه با مجموع 159 شرکتکننده، شواهدی با کیفیت متوسط نشان دادند که CBT در مقایسه با عدم درمان، نتایج مشابهی را برای زمان سپریشده (بر حسب روز) تا RTW نسبی در یک دوره پیگیری یکساله داشت (تفاوت میانگین (MD): 8.78-؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 23.26- تا 5.71). شواهدی را با کیفیت پائین حاکی از نتایج مشابه برای تاثیر CBT و عدم درمان بر کاهش روزهای سپریشده تا RTW کامل در یک دوره پیگیری یکساله پیدا کردیم (MD: -35.73؛ 95% CI؛ 113.15- تا 41.69) (یک مطالعه با 105 شرکتکننده وارد آنالیز شد). بر اساس شواهدی با کیفیت متوسط، درمان حل مساله (problem solving therapy; PST) در مقایسه با مراقبتهای غیر مبتنی بر دستورالعمل بالینی، زمان سپریشده تا RTW نسبی را در یک دوره پیگیری یکساله به میزان قابل توجهی کاهش داد (MD: -17.00؛ 95% CI؛ 26.48- تا 7.52-) (یک مطالعه با 192 شرکتکننده که در 33 مرکز درمانی مختلف خوشهبندی شدند، در این آنالیز وارد شدند)، اما شواهدی را با کیفیت متوسط مبنی بر عدم تاثیر معنیدار مداخله بر کاهش روزهای سپریشده تا RTW کامل در یک دوره پیگیری یکساله پیدا کردیم (MD: -17.73؛ 95% CI؛ 37.35- تا 1.90) (دو مطالعه با 342 شرکتکننده وارد این آنالیز شدند).
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.