پیشینه
سندرم پای بیقرار (restless legs syndrome; RLS) یک اختلال عصبی (نورولوژیک) بسیار شایع است، بیماران از نیاز شدید به حرکت در پاهایشان شکایت دارند؛ آنها احساسات ناخوشایندی را در پاهای خود حس میکنند، همه این نشانهها در حالت استراحت و عمدتا در زمان خواب رخ میدهد. تعداد بیمارانی که از RLS شکایت دارند طبق نژاد، جنس، سن، کشور و وضعیت سلامتی متغیر است. حدود 5% تا 10% افراد به این بیماری مبتلا هستند، و 2% تا 5% آنها نیازمند درمانهای دارویی مداوم هستند. وقتی که RLS به داروهای مورد استفاده در درمان پارکینسون و صرع پاسخ ندهد، پزشکان برای بیماران، اوپیوئید تجویز میکنند.
سوال مطالعه مروری
آیا اوپیوئیدها برای درمان افراد مبتلا به RLS موثر و ایمن هستند؟
روشهای جستوجو
ما منابع علمی را برای یافتن مطالعات مربوط به بررسی اوپیوئیدها در درمان RLS، منتشر شده یا منتشر نشده، و به هر زبانی، جستوجو کردیم.
نتایج
ما فقط یک کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده را انتخاب کردیم، خطر سوگیری (bias) در این کارآزمایی متوسط بود، در این کارآزمایی ترکیب اکسیکودون و نالوکسان با کپسولهای دارونما (placebo) مقایسه شده بود؛ داروها دو بار در روز به شرکتکنندگانی داده میشد که به داروهای معمول پاسخ نداده بودند. محققین از مقیاس شدت بینالمللی RLS استفاده کردند تا دریابند بیماران بعد از 12 هفته درمان بهبود یافتهاند یا خیر. شرکتکنندگانی که ترکیب اکسیکودون و نالوکسان را دریافت کرده بودند، بهبودی در نشانههای RLS، کیفیت زندگی و کیفیت خواب را گزارش کردند، 42% افراد در گروه دارو بدون نشانه بودند.
بحث
این مطاله طراحی خوبی داشت، اما خطر سوگیری بالا بود؛ چون درصد زیادی از شرکتکنندگان درمان را قطع کردند (سوگیری ریزش نمونه (attrition bias)). حوادث جانبی در هشتادوچهار درصد افراد در گروه دارو دیده شد؛ این عوارض عمدتا گوارشی، خستگی، سردرد و خوابآلودگی (somnolence) بود؛ 9.8% افراد، مطالعه را به دلیل حوادث جانبی ترک کردند.
نتیجهگیری
استفاده از اوپیوئیدها در درمان RLS در بیماران مقاوم به درمانهای مرسوم، با شواهد با کیفیت پائین حمایت میشود. تجویز این داروها به دلیل سوءاستفاده بالقوه، وابستگی و حوادث جانبی باید با احتیاط و مبتنی بر تجربه بالینی باشد. هیچ یک از بیماران از بدتر شدن نشانههای بیماری هنگام درمان با اوپیوئیدها شکایتی نداشت.
به نظر میرسد اوپیوئیدها برای درمان نشانههای RLS موثر باشند، با این حال دادههای قطعی و معین درباره مسئله مهم ایمنی آنها وجود ندارد. این نتیجهگیری فقط بر یک مطالعه مبتنی است که نرخ خروج از آن بالا بود (شواهد با کیفیت پائین).
سندرم پای بیقرار (restless legs syndrome; RLS) یک اختلال نورولوژیکی شایع و آزارنده است که نشانههای شدید و مکرر این بیماری ممکن است تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی داشته باشد. بیماران از احساسات ناخوشایند در پاها در خواب یا پیش از خواب شکایت دارند، آنها احساس میکنند سریع باید پاهای خود را حرکت دهند، حرکاتی مانند پیادهروی باعث بهبودی میشود. نشانهها در حالت استراحت ایجاد میشوند (در حالت نشسته یا دراز کشیده)، سپس در بعد از ظهر یا شب بدتر میشوند، با پیروی از یک الگوی سیرکادین (circadian pattern). مداخلات فارماکولوژیک بسیاری برای این سندرم موجود است؛ مانند داروهایی که در درمان این بیماریها استفاده میشوند: پارکینسون (آگونیستهای دوپامینرژیک و L-Dopa)، صرع (ضد-تشنجها)، اضطراب (بنزودیازپینها) و اوپیوئیدها برای درد. شایعترین داروهای مورد استفاده در درمان RLS، دوپامینرژیکها هستند، برخی از بیماران پاسخ موثری به این داروها نمیدهند و بنابراین نیازمند داروهای دیگری هستند. به نظر میرسد اوپیوئیدها که برای درد شدید استفاده میشوند، در درمان نشانههای RLS موثر باشند، این داروها برای بیماران با نشانههای شدید توصیه میشوند چون به نظر میرسد RLS و درد در سیستم عصبی مرکزی مکانیسم یکسانی دارند. همه داروهای موجود با برخی از عوارض جانبی همراه هستند و این میتواند مانعی برای درمان باشد. اوپیوئیدها با عوارضی مانند یبوست، تحملپذیری و وابستگی همراه هستند. این نکته انجام یک مرور سیستماتیک را برای بررسی اثربخشی و ایمنی اوپیوئیدها در درمان RLS موجه میسازد.
ارزیابی تاثیرات اوپیوئیدها در مقایسه با دارونما (placebo) در درمان سندرم پای بیقرار در بزرگسالان.
ما پایگاه ثبت مرکزی کارآزماییهای کنترل شده کاکرین (CENTRAL؛ شماره 4؛ 2016) و MEDLINE؛ EMBASE و LILACS را تا اپریل 2016 را جستوجو کردیم، این کار را با استفاده از یک راهبرد جستوجو انجام دادیم که توسط کاکرین برای شناسایی کارآزماییهای بالینی تصادفیسازی شده اتخاذ شده است. فهرست منابع هر مطالعه را بررسی کردیم، همچنین برای شناسایی هرگونه مطالعات بیشتر، با نویسندگان دیگری نیز ارتباط برقرار کردیم. مقالات منتشر شده به هر زبانی را مد نظر قرار دادیم.
معیار انتخاب ما کارآزماییهای بالینی تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled clinical trials; RCTs) بود که در آنها درمان با اوپیوئید برای RLS ایدیوپاتیک در بزرگسالان بررسی شده بود.
دو نویسنده مرور بهطور مستقل از هم، مقالات را غربالگری کردند، همچنین بهطور مستقل دادهها را با یک فرم استاندارد استخراج و خطر سوگیری (bias) را ارزیابی کردند. در صورت لزوم، اختلافات میان خود را با محقق سوم بحث کردند تا هرگونه شک و تردیدی از بین برود.
یک کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده را وارد کردیم (N = 304 مورد تصادفیسازی شده؛ 204 مورد کامل شده؛ 276 مورد تجزیهوتحلیل شده) که اوپیوئیدها (اکسیکودن/نالوکسان طولانیرهش) را در برابر دارونما (placebo) مقایسه کرده بود. بعد از 12 هفته نشانههای RSL در گروه دارو بیشتر از گروه دارونما از بین رفته بود (با استفاده از IRLSSS؛ MD: -7.0؛ 95% CI؛ 9.69- تا 4.31- و برای CGI؛ MD: -1.11؛ 95% CI؛ 1.49- تا 0.73). بیماران بیشتری در گروه دارو نسبت به گروه دارونما به دارو پاسخ داده بودند (با استفاده از IRLSSS؛ RR: 1.82؛ 95% CI؛ 1.37 تا 2.42؛ و CGI؛ RR: 1.92؛ 95% CI؛ 1.49 تا 2.48). نسبت کاهش نشانهها (remitters) در گروه دارو نسبت به گروه دارونما بیشتر بود (با استفاده از IRLSSS؛ RR: 2.14؛ 95% CI؛ 1.45 تا 3.16). نمرات (scores) کیفیت زندگی در گروه دارو بیشتر از گروه دارونما بهبود پیدا کرده بود (MD: -0.73؛ 95% CI؛ 1.1- تا 0.36-). همچنین کیفیت خواب اندازهگیری شده با کفایت خواب (sleep adequacy)؛ (MD: -0.74؛ 95% CI؛ 1.15- تا 0.33-) و کمیت خواب (MD: 0.89؛ 95% CI؛ 0.52 تا 1.26) در گروه دارو بیشتر از گروه دارونما بهبود یافته بود.
تفاوتی میان گروهها در خوابآلودگی یا چرت زدن و تلاش برای بیدار ماندن در طول روز وجود نداشت. حوادث جانبی بیشتری در گروه دارو گزارش شده بود (RR: 1.22؛ 95% CI؛ 1.07 تا 1.39). حوادث جانبی عمده عبارت بودند از: مشکلات گوارشی، خستگی و سردرد.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.