جرایم جنسی هم در حوزه اجتماعی و هم در حوزه سلامت عمومی یک مشکل محسوب میشود. بررسیهای قربانیان نشان میدهند که آزار جنسی شایع است و بسیاری از موارد آن هرگز به اطلاع سیستمهای عدالت کیفری نمیرسد.
مداخلات روانشناختی عموما بر مبنای نظریههای رفتاری یا روانپویشی (psychodynamic) استوار هستند. مداخلات ممکن است به منظور تغییر افکار، احساسات یا دیدگاههای مجرم در مورد روابط، با هدف نهایی تغییر رفتار آنها، طراحی شوند.
یک مرور کاکرین که 10 سال پیش منتشر شد، به ارزیابی شواهد مربوط به درمانهای روانشناختی برای مجرمان جنسی پرداخت و دادههای کافی را برای اتخاذ هرگونه نتیجهگیری به دست نیاورد (Kenworthy 2003). مرور فعلی مبتنی بر یک پروتکل جدید و جستوجوی متون علمی است که در سپتامبر 2010 انجام شد.
شواهد موجود را در رابطه با اثربخشی مداخلات روانشناختی برای مجرمان جنسی یا افرادی که احتمال ارتکاب جرم در آنها وجود دارد، بررسی کردیم. مداخلات مربوط به مجرمان جنسی دارای ناتوانی یادگیری را حذف کردیم، زیرا این موضوع، در یک مرور کاکرین جداگانه بررسی شده است (Ashman 2008).
تعداد 10 مطالعه مرتبط را شامل دادههای 944 بزرگسال که همگی مرد بودند، شناسایی کردیم. تعداد معدودی از این مطالعات، اطلاعاتی را در مورد پیامد اولیه این مرور، یعنی ارتکاب مجدد جرم، ارائه دادند، به این دلیل که مطالعات، دادهها را برای مدت زمان کافی خارج از زندان یا مراکز درمانی جمعآوری نکردند. بسیاری از مطالعات بر معیارهای پیامد دیگری تکیه کردند (برای مثال، خشم یا مهارتهای اجتماعی) که توسط محققان با این امید انتخاب شدند که به نحوی با ارتکاب جرم در آینده مرتبط باشند، اگرچه نمیتوان با قطعیت بیان کرد که چنین ارتباطاتی بهطور قابل اعتمادی ارتکاب مجدد جرم را پیشبینی میکنند.
پنج مورد از کارآزماییهایی که پیدا کردیم شامل 664 مرد بودند و عمدتا از مداخلات شناختی رفتاری (CBT) استفاده کردند. در بزرگترین مطالعه، که پیچیدهترین و فشردهترین «بسته (package)» درمانی را هم درون و هم خارج از زندان ارائه داد، از نظر خطر ارتکاب مجدد جرم، که بر اساس محکومیت مجدد برای جرایم جنسی اندازهگیری شد، هیچ تفاوتی میان گروهی که CBT دریافت کرده و گروهی که این درمان را دریافت نکردند، وجود نداشت.
یک مطالعه، شامل 231 مرد، مداخله روانپویشی را با مراقبت استاندارد، که همان آزادی مشروط (probation) بود، مقایسه کرد و نشان داد که آزادی مشروط در کاهش تکرار جرم، تا حدودی برتر است.
برنامههای رفتاری در چهار کارآزمایی شامل 70 مرد مورد بررسی قرار گرفت. در دو مطالعه، دادههای کافی برای ارزیابی اثربخشی درمان گزارش نشد. در دو مورد باقیمانده، نتایج دلگرمکننده در رابطه با محکومیتهای مجدد و تمایلات خود-گزارشی باید با احتیاط مورد بررسی قرار گیرند، زیرا مطالعات نسبتا قدیمی هستند یعنی با توجه به جرمزدایی از برخی رفتارهای هدف، بسیاری از شرکتکنندگان اکنون به دنبال درمان نخواهند بود یا درمان به آنها پیشنهاد نخواهد شد.
دادهها برای عوارض جانبی، «تمایلات جنسی غیرطبیعی» و برای پیامدهای ثانویه که بهعنوان عوامل خطر «پویا» برای ارتکاب مجدد جرم، از جمله خشم و تحریفهای شناختی در نظر گرفته میشوند، محدود بود.
ما به این نتیجه رسیدیم که انجام کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده بیشتر در این حوزه به فوریت ضروری است، تا جامعه با این باور امنیت کاذب فریب نخورد که با درمان فرد، خطر ارتکاب مجدد جرم در او کاهش مییابد. در حال حاضر، شواهد موجود این باور را تایید نمیکند.
نتیجهگیری اجتنابناپذیر این مرور، نیاز به انجام کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده بیشتر است. در حالی که ما میدانیم تصادفیسازی توسط برخی غیراخلاقی یا از نظر سیاسی غیرقابل قبول تلقی میشود (که هر دو بر این پیشفرض نادرست استوار است که درمان آزمایشی برتر از کنترل است - در حالی که این موضوع، نقطه شروع کارآزمایی است)، بدون چنین شواهدی، این حوزه پیشرفتی نخواهد داشت. این امر نهتنها میتواند منجر به ادامه استفاده از مداخلات بیاثر (و احتمالا مضر) شود، بدین معناست که جامعه با این باور غلط فریب میخورد که پس از درمان فرد، خطر ارتکاب مجدد جرم توسط او کاهش یافته است. در حال حاضر، شواهد موجود این باور را تایید نمیکند. کارآزماییهای آتی باید بر به حداقل رساندن خطر سوگیری، به حداکثر رساندن کیفیت گزارشدهی و گنجاندن پیگیری حداقل پنج سال بهعنوان دوره «در معرض خطر» در جامعه تمرکز کنند.
جرایم جنسی (sexual offending) یک مفهوم حقوقی است که با مفاهیم بالینی اختلالات ترجیح جنسی (disorders of sexual preference) همپوشانی دارد، اما کاملا با آنها منطبق نیست. جرایم جنسی هم در حوزه اجتماعی و هم در حوزه سلامت عمومی یک مشکل محسوب میشود. بررسیهای قربانیان میزان بروز و شیوع بالایی را نشان میدهد، و این امر بهطور گستردهای پذیرفته شده که نسبت بالایی از قربانی شدن جنسی پنهان وجود دارد. سطوح قابل توجهی از موربیدیتی روانپزشکی در بازماندگان جرایم جنسی گزارش شده است.
مداخلات روانشناختی عموما بر مبنای نظریههای رفتاری یا روانپویشی (psychodynamic) استوار هستند.
مداخلات رفتاری به دو گروه اصلی تقسیم میشوند: مداخلاتی که مبتنی بر فرضیه شرطیسازی کلاسیک و/یا فرضیه یادگیری عامل مرسوم بوده و مداخلاتی که مبتنی بر رویکردهای شناختی رفتاری هستند. این رویکردها ممکن است همپوشانی داشته باشند. مداخلات مرتبط با فرضیه یادگیری کلاسیک و عامل مرسوم بهعنوان اصلاح رفتار یا رفتاردرمانی شناخته میشوند و بهطور صریح بر تغییر رفتار از طریق اعمال محرک و اندازهگیری تاثیر آن بر رفتار آشکار تمرکز دارند. درمان مجرمان جنسی طی روشهایی مانند بیزاری درمانی (aversion therapy)، ایجاد حساسیتزایی (sensitisation) پنهان یا شرطیسازی بویایی صورت میگیرد. درمانهای شناختی رفتاری برای تغییر فرایندهای درونی - افکار، باورها، احساسات، برانگیختگی فیزیولوژیکی - در کنار تغییر رفتار آشکار، مانند مهارتهای اجتماعی یا رفتارهای مقابلهای در نظر گرفته شدهاند. این موارد ممکن است شامل ایجاد ارتباط میان افکار، احساسات و اعمال مجرمان در رابطه با رفتار مجرمانه؛ اصلاح برداشتهای نادرست، باورهای غیرمنطقی و سوگیریهای استدلالی مرتبط با جرم آنها؛ آموزش به مجرمان برای نظارت بر افکار، احساسات و رفتارهای خود در ارتباط با جرم؛ و ترویج روشهای جایگزین برای مقابله با افکار و تمایلات جنسی منحرف باشند.
مداخلات روانپویشی در فرضیه روانکاوی ریشه مشترکی دارند. این فرضیه مطرح است که ارتکاب جرایم جنسی از طریق عدم تعادل سه جزء ذهن، یعنی نهاد (id)، خود (ego) و فراخود یا وجدان (superego) بروز میکند، و در این میان، مجرمان جنسی دارای عدم تعادل مزاجیِ نهادی قدرتمند (افزایش تکانههای جنسی و میل جنسی) و فراخود ضعیف (سطح پائین بازدارندگی اخلاقی) هستند که تحت تاثیر محیط اولیه نیز قرار میگیرند.
این نسخه در واقع مرور کاکرین قبلی را بهروز میکند اما بر اساس یک پروتکل جدید است.
ارزیابی تاثیرات مداخلات روانشناختی بر افرادی که مرتکب جرایم جنسی شدهاند یا در معرض خطر ارتکاب به آن قرار دارند.
در سپتامبر 2010 به جستوجو در پایگاههای اطلاعاتی زیر پرداختیم: CENTRAL؛ MEDLINE؛ Allied and Complementary Medicine (AMED)؛ Applied Social Sciences Index and Abstracts (ASSIA)؛ Biosis Previews؛ CINAHL؛ COPAC؛ Dissertation Abstracts؛ EMBASE؛ International Bibliography of the Social Sciences (IBSS)؛ ISI Proceedings؛ Science Citation Index Expanded (SCI)؛ نمایه استنادی علوم اجتماعی (SSCI)؛ National Criminal Justice Reference Service Abstracts Database؛ PsycINFO؛ OpenSIGLE؛ Social Care Online؛ Sociological Abstracts؛ UK Clinical Research Network Portfolio Database و ZETOC. با کارشناسان متعددی در این حوزه تماس گرفتیم.
کارآزماییهای تصادفیسازی شدهای که مداخلات روانشناختی را با مراقبت استاندارد یا دیگر درمانهای روانشناختی ارائهشده به بزرگسالان تحت درمان در مراکز مراقبتی یا اجتماعی برای رفتارهای جنسی منجر به محکومیت یا افراد دارای اخطار برای جرایم جنسی، یا بزرگسالانی که داوطلبانه برای رفتارهایی که غیرقانونی طبقهبندی میشوند، به دنبال درمان هستند، مقایسه کردند.
حداقل دو نویسنده، بهطور مستقل از هم، مطالعات را انتخاب کرده، دادهها را استخراج کرده و خطر سوگیری (bias) مطالعات را ارزیابی کردند. برای کسب اطلاعات بیشتر از جمله جزئیات روشها و دادههای پیامد، با نویسندگان مطالعات تماس گرفتیم.
تعداد ده مطالعه را شامل دادههای 944 بزرگسال که همگی مرد بودند، وارد این مرور کردیم.
پنج کارآزمایی عمدتا شامل مداخلات شناختی رفتاری (CBT) بودند (n = 664). چهار مورد از این کارآزماییها، CBT را با عدم درمان یا کنترل لیست انتظار و یک مورد، CBT را با مراقبت استاندارد مقایسه کردند. فقط یک مطالعه، دادههایی را در خصوص پیامد اولیه گردآوری کرد. بزرگترین مطالعه (n = 484)، پیچیدهترین مداخله را در مقایسه با عدم درمان بررسی کرد. دادههای پیامد طولانیمدت برای گروههایی گزارش میشوند که میانگین سالهای «در معرض خطر» آنها در جامعه مشابه است (8.3 سال برای گروه درمان (n = 259) در مقایسه با 8.4 برای گروه کنترل (n = 225)). از نظر خطر ارتکاب مجدد جرم، که بر اساس محکومیت مجدد برای جرایم جنسی اندازهگیری شد، هیچ تفاوتی میان این گروهها وجود نداشت (خطر نسبی (RR): 1.10؛ 95% CI؛ 0.78 تا 1.56).
چهار کارآزمایی (n = 70) یک برنامه رفتاری را با یک برنامه رفتاری جایگزین یا با کنترل لیست انتظار مقایسه کردند. انجام متاآنالیز برای این مقایسه امکانپذیر نبود. هیچ داده تفکیکشدهای از دو مطالعه (هر دو متقاطع (cross-over)؛ n = 29) در دسترس نبود. دو مطالعه رفتاری باقیمانده، حساسیتزدایی (desensitisation) خیالی را با حساسیتزایی پنهان یا بهعنوان بخشی از درمان دارویی کمکی مقایسه کردند (به ترتیب 20 و 21 نفر). در این دو مطالعه، نتایج مربوط به پیامد اولیه (یعنی «متهم شدن به رفتار ناهنجار») امیدوارکننده بود، در مطالعه اول، فقط یک اتهام جدید برای گروهای تحت درمان در طول یک سال ثبت شد، و در مطالعه دوم، فقط یک اتهام جدید (در گروه فقط دارو) در طول دو سال دیده شد.
یک مطالعه، مداخله روانپویشی را با آزادی مشروط (probation) مقایسه کرد. نتایج این مطالعه (n = 231)، نشاندهنده یک روند جزئی به نفع گروه کنترل (آزادی مشروط) نسبت به گروه مداخله (گروه درمانی) در زمینه جرایم جنسی بود، که بر اساس دستگیری مجدد در پیگیری 10 ساله اندازهگیری شد (RR: 1.87؛ 95% CI؛ 0.78 تا 4.47).
دادهها برای عوارض جانبی، «تمایلات جنسی غیرطبیعی» و برای پیامدهای ثانویه که بهعنوان عوامل خطر «پویا» برای ارتکاب مجدد جرم، از جمله خشم و تحریفهای شناختی در نظر گرفته میشوند، محدود بود.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.