سوال مطالعه مروری
شواهد مربوط به تاثیر و بیخطری درمان جایگزینی آنزیم را با ایدورسولفاز در مقایسه با مداخلات دیگر، دارونما (placebo) («درمان ساختگی») یا عدم-مداخله، برای درمان افراد مبتلا به موکوپلیساکاریدوزیس نوع II مرور کردیم. این یک نسخه بهروز شده از نسخه منتشر شده قبلی این مرور است.
پیشینه
سندرم هانتر (Hunter syndrome) یا موکوپلیساکاریدوزیس نوع II یک بیماری ژنتیکی نادر است و زمانی ایجاد میشود که یکی از آنزیمهای مورد نیاز بدن وجود نداشته یا عملکرد درستی نداشته باشد. بدن ذخیره کافی از این آنزیم را برای شکستن مولکولهای پیچیده در اختیار ندارد، بنابراین میزان این مولکولها در سلولها و بافتهای خاصی به مرور افزایش پیدا کرده و به مقادیر زیانبار میرسد. این ازدیاد تدریجی که در سندرم هانتر اتفاق میافتد، حتی میتواند یک آسیب دائمی و پیشرونده ایجاد کند که بر ظاهر فرد، رشد ذهنی، عملکرد ارگانها و تواناییهای فیزیکی او تاثیر بگذارد. سندرم هانتر در کودکان حدود دو سال و تقریبا همیشه در جنس مذکر دیده میشود. در گذشته درمان این سندرم به تسکین نشانهها و عوارض محدود میشد. درمان جایگزینی آنزیم با ایدورسولفاز به جایگزینی ایدرونات-2-سولفاتاز که در افراد مبتلا به سندرم هانتر کم است یا وجود ندارد، کمک میکند. با این وجود به دلیل پُر-هزینه بودن آن لازم است چگونگی تاثیر و نیز ایمنی درمان با آن ارزیابی شود.
تاریخ جستوجو
شواهد تا این زمان بهروز است: 23 نوامبر 2015.
ویژگیهای مطالعه
این مرور شامل یک مطالعه با 96 مرد مبتلا به سندرم هانتر است که بین 4.9 تا 30.9 سال سن داشتند. این کارآزمایی به مقایسه تجویز 0.5 میلیگرم/کیلوگرم ایدورسولفاز که به دو صورت هفتگی یا یک هفته در میان صورت میگرفت، و اینفیوژن دارونما (مادهای که حاوی هیچ دارویی نیست) پرداخته بود و افراد برای بودن در هر گروه درمانی به طور تصادفی تقسیمبندی شده بودند. این مطالعه 53 هفته به طول انجامید.
نتایج کلیدی
از آنجا که تنها یک کارآزمایی بالینی و تصادفیسازی شده در این رابطه در منابع علمی پزشکی پیدا شد، شواهد با محدودیت روبهرو بودند. در مقایسه با دارونما، درمان جایگزینی آنزیم ایدورسولفاز در افراد مبتلا به سندرم هانتر منجر به پیشرفتهایی در توانایی راه رفتن فرد و کاهش ترشح غیر-طبیعی موکوپلیساکاریدها در ادرار شد. تاکنون شواهدی که نشان دهد این درمان بتواند عوارض مربوط به کیفیت زندگی و مورتالیتی مرتبط با این بیماری را کاهش دهد، در منابع علمی پزشکی در دسترس نبوده است.
کیفیت شواهد
کیفیت این کارآزمایی به طور کلی خوب بود.
شواهد فعلی محدود هستند. با اینکه کیفیت کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده خوب در نظر گرفته شد، پیامدهای مهم را شرح نداده بود. مشخص شد که جایگزینی آنزیم ایدورسولفاز در ظرفیت عملکردی (مسافتی که در شش دقیقه پیموده میشود و ظرفیت حیاتی اجباری)، حجم گلیکوزآمینوگلیکان موجود در کبد و طحال و میزان ترشح ادراری آن در افراد مبتلا به موکوپلیساکاریدوزیس نوع II، در مقایسه با دارونما، تاثیرگذار است. در مورد پیامدهایی همچون بهبود در رشد، آپنه خواب، عملکرد قلبی، کیفیت زندگی و مورتالیتی در این مطالعه و در منابع علمی پزشکی شواهدی در دست نبود. لازم است برای دستیابی به اطلاعات بیشتر در مورد اثربخشی و بیخطری طولانی-مدت درمان جایگزینی آنزیم، مطالعات بیشتری انجام شود.
موکوپلیساکاریدوزیس نوع II، که به عنوان سندرم هانتر (Hunter syndrome) نیز شناخته میشود، یک بیماری وابسته به جنس نادر است که در نتیجه کمبود آنزیم لیزوزومی ایدورونات-2-سولفاتاز (iduronate-2-sulfatase) ایجاد میشود، این آنزیم یک مرحله کاتالیز را در کاتابولیسم گلیکوزآمینوگلیکانها انجام میدهد. تجمع گلیکوزآمینوگلیکانها درون بافتها، میتواند ارگانهای مختلف و سیستمهای فیزیولوژیک را تحت تاثیر قرار دهد. تظاهرات بالینی این بیماری شامل درگیری عصبی، انسداد شدید راههای هوایی، نقصهای اسکلتی و کاردیومیوپاتی است. سن شروع این بیماری و نرخ پیشرفت آن متغیر است. افرادی که بیماری شدید دارند، مرگومیر معمولا در دهه دوم زندگی رخ میدهد، در حالی که افرادی که بیماری خفیفتری دارند، ممکن است تا بزرگسالی زنده بمانند. درمان جایگزینی آنزیم با اینفیوژن داخل وریدی ایدورسولفاز به عنوان یک درمان جدید برای موکوپلیساکاریدوزیس نوع II ظهور پیدا کرده است. این یک نسخه بهروز شده از نسخه منتشر شده قبلی این مرور است.
ارزیابی اثربخشی و بیخطری درمان جایگزینی آنزیم ایدورسولفاز برای درمان موکوپلیساکاریدوزیس نوع II در مقایسه با دیگر مداخلات، دارونما (placebo) یا عدم-مداخله.
در پایگاه ثبت کارآزماییهای گروه فیبروز سیستیک و اختلالات ژنتیکی در کاکرین (Cochrane Cystic Fibrosis and Genetic Disorders Group's Trials Register) به جستوجو پرداختیم (تاریخ آخرین جستوجو: 23 نوامبر 2015).
همچنین در EMBASE؛ PubMed و Literature Latino-Americana e do Caribe em Ciências da Saúde (LILACS) نیز جستوجو کردیم (تاریخ آخرین جستوجو: 28 نوامبر 2015).
کارآزماییهای تصادفیسازی و شبه-تصادفیسازی و کنترل شده در رابطه با درمان جایگزینی با آنزیم ایدورسولفاز و مقایسه آن با عدم-مداخله، دارونما یا گزینههای دیگر (مثل استراتژیهای رفتاری، پیوند).
دو نویسنده به صورت جداگانه به بررسی کارآزماییهای شناسایی شده، کیفیت مطالب و استخراج دادهها پرداختند.
یک مطالعه (96 شرکتکننده مرد) معیارهای ورود را داشت، اگرچه در این مطالعه، پیامد اولیه این مرور - نمره z برای قد و وزن - ارزیابی نشده بود. کیفیت این کارآزمایی به طور کلی خوب بود. پس از گذشت 53 هفته از درمان، افراد شرکتکننده در گروه ایدورسولفاز 0.5 میلیگرم/کیلوگرم در هفته، در مقایسه با دارونما نرخ بهبود قابل توجهی را در پیامد اولیه نشان دادند: مسافتی که فرد طی شش دقیقه میپیماید، بر اساس مجموع درجات تغییر از حالت پایه، تفاوت میانگین (MD): 37.00؛ (95% فاصله اطمینان (CI): 6.52 تا 67.48). در گروه ایدورسولفاز 0.5 میلیگرم/کیلوگرم یک هفته در میان نیز یک بهبود نشان داده شد، که در مقایسه با دارونما خیلی قابل توجه نبود، و تفاوت میانگین (MD): 23.00؛ (95% CI؛ 4.49- تا 50.49) گزارش شد. پس از گذشت 53 هفته، تفاوت قابل ملاحظهای در درصد پیشبینی شده ظرفیت حیاتی اجباری (forced vital capacity) بین سه گروه وجود نداشت، اما ظرفیت حیاتی اجباری مطلق (absolute forced vital capacity) در گروهی که به طور هفتگی دارو را دریافت میکردند در مقایسه با دارونما، به طور چشمگیری نسبت به حالت پایه افزایش پیدا کرد، تفاوت میانگین (MD): 0.16؛ (95% فاصله اطمینان (CI): 0.05 تا 0.27). بین گروه ایدورسولفاز 0.5 میلیگرم/کیلوگرم یک هفته در میان و دارونما هیچ تفاوتی ملاحظه نشد.
علاوه براین، میزان گلیکوزآمینوگلیکان موجود در کبد و طحال و ترشح شده در ادرار در هر دو رژیم ایدورسولفاز مشخصا کاهش پیدا کرده بود. ایدورسولفاز به طور کلی خوب تحمل شد، اما نسبت به اینفیوژن آن واکنشهایی رخ داد. در پایان مطالعه در 31.7% شرکتکنندگان آنتیبادیهای ایدورسولفاز شناسایی شد که ناشی از میزان کمتر سطوح ادراری گلیکوزآمینوگلیکانها بود.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.