رفتار خودآزاری (self-injurious behaviour; SIB) میان افراد مبتلا به ناتوانی ذهنی نسبتا شایع و اغلب پایدار است. درمان این وضعیت دشوار بوده و چالشهایی را برای کسانی که مسئولیت مراقبت از بیمار را بر عهده دارند و برای متخصصان بالینی ایجاد میکند. متخصصان بالینی برای کمک به مدیریت این مشکل از انواع مختلفی از داروها استفاده کردهاند، اما هیچکدام برای خودآزاری مجوز ندارند و تایید نشدهاند.
در این مرور، هدف ما ارزیابی این موضوع بود که داروهای مورد استفاده در مدیریت SIB در بزرگسالان مبتلا به ناتوانی ذهنی، بیخطر هستند و به کاهش این رفتارها کمک میکنند یا خیر. ما به دنبال مطالعاتی بودیم که داروهای ضدافسردگی، آنتیسایکوتیکها یا تثبیتکنندههای خلقوخو را با عدم استفاده از داروی فعال (دارونما (placebo)) مقایسه کردند. فقط پنج مطالعه را یافتیم: چهار مطالعه تاثیرات نالترکسون (naltrexone)، یک آنتاگونیست اوپیوئیدی (که از طریق تعدیل ادراک درد عمل میکند)، و یک مطالعه تاثیرات داروی ضدافسردگی کلومیپرامین (clomipramine) را بررسی کردند. در این مطالعات، در مجموع فقط 50 شرکتکننده وارد شدند که این تعداد برای تعیین اینکه مداخله منجر به بهبودی شد یا خیر، کافی نبود. سه مورد از مطالعات نالترکسون و یک مطالعه کلومیپرامین نشان دادند که داروها منجر به بهبود بالینی در SIB شدند، اما شواهد بیشتری مورد نیاز است.
دادهها برای دستیابی به نتیجهگیریهای قطعی در مورد مزایا یا بیخطری (safety) هر نوع دارو برای مدیریت SIB در این جمعیت بسیار محدود است. برای اینکه بدانیم این داروها به کاهش SIB کمک میکنند و اینکه بیخطر هستند یا خیر، به مطالعات بیشتری نیاز داریم که در آنها شرکتکنندگان بیشتری حضور داشته باشند.
شواهد ضعیفی در کارآزماییهای واردشده وجود داشت که هر داروی فعالی برای افراد دارای ناتوانی ذهنی که SIB را نشان میدهند، موثرتر از دارونما بود. به دلیل دادههای پراکنده، و نداشتن قدرت و اهمیت آماری، و خطر بالای سوگیری برای چهار مورد از کارآزماییهای واردشده، نمیتوانیم به هیچ نتیجهگیری قطعی در مورد مزایای نسبی نالترکسون یا کلومیپرامین در مقایسه با دارونما دست یابیم.
رفتار خودآزاری (self-injurious behaviour; SIB) میان افراد مبتلا به ناتوانی ذهنی نسبتا شایع و اغلب پایدار است. مدیریت این رفتار برای متخصصان بالینی هنوز هم چالشبرانگیز است. علیرغم پیشرفتهایی که در درمانهای نوروبیولوژی و روانشناختی صورت گرفته، هنوز درک ضعیفی از آن وجود دارد و فرایند بهبود آن دشوار است. در تجویز و پایش داروها در این جمعیت نیاز مبرمی به ایجاد یک پایگاه شواهد بهتر وجود دارد، بهویژه از آنجایی که هیچیک از داروها در واقع برای رفتار خودآزاری مجوز ندارند و تایید نشدهاند.
تعیین اثربخشی بالینی مداخلات دارویی در مدیریت رفتار خودآزاری در بزرگسالان مبتلا به ناتوانی ذهنی.
بانکهای اطلاعاتی زیر را در تاریخ 19 فوریه 2012 جستوجو کردیم: CENTRAL؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ PsycINFO؛ CINAHL؛ Science Citation Index؛ Social Science Citation Index؛ نمايهنامه استنادی مقالات کنفرانسهای علمی، نمايهنامه استنادی مقالات کنفرانسها - علوم اجتماعی و انسانی، ZETOC و WorldCat. همچنین پایگاههای ClinicalTrials.gov؛ ICTRP و فهرست منابع کارآزماییهای واردشده را جستوجو کردیم.
کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشدهای را وارد این مرور کردیم که اثربخشی مداخلات دارویی را در مقایسه با دارونما (placebo) برای مدیریت رفتار خودآزاری (SIB) در بزرگسالان مبتلا به ناتوانی ذهنی بررسی کردند.
دو نویسنده مرور بهطور مستقل از هم دادهها را استخراج کرده و خطر سوگیری (bias) را برای هر کارآزمایی با استفاده از فرم استخراج اطلاعات ارزیابی کردند. خلاصهای از نتایج را بهصورت روایی (narrative) ارائه کردیم. با توجه به وجود تفاوت در طراحی مطالعه، تفاوت میان مداخلات و معیارهای ناهمگون پیامد، انجام متاآنالیز را مناسب ندانستیم.
پنج کارآزمایی دوسو کور (double-blind) کنترلشده با دارونما را پیدا کردیم که با معیارهای ورود مطابقت داشتند. این کارآزماییها اثربخشی و بیخطری (safety) داروها را در مجموع روی 50 فرد مبتلا به ناتوانی ذهنی که SIB را نشان دادند، ارزیابی کردند. چهار کارآزمایی، تاثیرات نالترکسون (naltrexone) را در مقایسه با دارونما و یک کارآزمایی، تاثیرات کلومیپرامین (clomipramine) را در مقایسه با دارونما ارزیابی کردند.
یکی از کارآزماییهایی که به ارزیابی نالترکسون در مقایسه با دارونما پرداخت، گزارش داد که نالترکسون تاثیرات بالینی قابل توجهی (≥ 33% کاهش) بر میزان روزانه شدیدترین شکل SIB در سه نفر از چهار شرکتکننده داشت و کاهشهای نسبتا کم تا قابل توجهی در SIB برای همه شرکتکنندگان مشاهده شد؛ بااینحال، این مطالعه در مورد اهمیت آماری این یافتهها گزارشی را ارائه نداد. کارآزمایی دیگری گزارش داد که نالترکسون SIB را در هر چهار شرکتکننده کاهش داد، و دوزهای 25 میلیگرم و 50 میلیگرم باعث کاهش SIB شد که این کاهش از اهمیت آماری برخوردار بود (P < 0.05 ). کارآزمایی دیگر (هشت نفر) نشان داد که تجویز نالترکسون با کاهش قابل توجهی در تعداد روزهای خودآزاری با فراوانی بالا، و افزایش قابل توجهی در تعداد روزهای خودآزاری با فراوانی پائین همراه بود. نالتروکسون بسته به شکل و محل خودآزاری، تاثیرات متفاوتی داشت. کارآزمایی دیگری با فقط 26 شرکتکننده نشان داد که نه درمان تکدوز (100 میلیگرم) و نه درمان طولانیمدت (50 و 150 میلیگرم) با نالترکسون هیچ تاثیر درمانی بر SIB نداشت.
بررسی کلومیپرامین در مقایسه با دارونما، هیچ مزیتی را با اهمیت آماری برای هیچیک از معیارهای پیامد که شامل میزان و شدت SIB، استرئوتایپی (stereotypy) و عوارض جانبی بود، نشان نداد. بااینحال، بهبود بالینی قابل توجهی را در میزان و شدت SIB و استرئوتایپی نشان داد.
در چهار کارآزماییای که این موارد در آنها گزارش شد، عوارض جانبی قابل توجه بسیار کمی برای گزارش وجود داشت.
همه کارآزماییها در معرض خطر بالای سوگیری بودند، به غیر از یک کارآزمایی (Lewis 1996)، که احتمالا در معرض خطر پائین سوگیری قرار داشت. دوره کوتاه پیگیری، یک مشکل قابل توجه در طراحی هر پنج کارآزمایی بود، زیرا امکان ارزیابی طولانیمدت رفتار را در طول زمان فراهم نکرد.
ما نتوانستیم کارآمدی داروهای ضدافسردگی را غیر از کلومیپرامین، آنتیسایکوتیکها، تثبیتکنندههای خلقوخو یا بتابلاکرها، بررسی کنیم، زیرا هیچ کارآزمایی کنترلشده با دارونما را که با این مرور مرتبط باشد، شناسایی نکردیم.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.