نقش بزافیبرات در مدیریت درمانی سیروز صفراوی اولیه

سیروز صفراوی اولیه (primary biliary cirrhosis) یک بیماری مزمن کبدی است که با التهاب و تخریب تدریجی بافت کبد مشخص شده و در نهایت منجر به سیروز کبدی و نیاز به پیوند کبد می‌شود. سیروز صفراوی اولیه عمدتا زنان میانسال را تحت تاثیر قرار می‌دهد. بزافیبرات (bezafibrate) یک عامل هیپولیپیدمی (hypolipidaemic) است که در درمان هیپرتری‌گلیسیریدمی (hypertriglyceridaemia) به کار می‌رود. برخی مطالعات نشان می‌دهند که بزافیبرات، به تنهایی یا در ترکیب با اورسودئوکسی‌کولیک اسید (ursodeoxycholic acid)، در درمان سیروز صفراوی اولیه موثر است. مکانیسم‌هایی که از طریق آنها، بزافیبرات تعادل غلظت چربی سرم را بهبود می‌بخشد و از آسیب سلول‌های صفراوی پیشگیری می‌کند، هنوز نیاز به درک کامل دارند. این مرور تمام داده‌های مربوط به مزایا و آسیب‌های تجویز بزافیبرات را برای بیماران مبتلا به سیروز صفراوی اولیه در کارآزمایی‌های بالینی تصادفی‌سازی شده ارزیابی می‌کند. یافته‌های این مرور بر شش کارآزمایی بالینی تصادفی‌سازی شده با 151 بیمار ژاپنی استوار هستند. بزافیبرات در چهار کارآزمایی با عدم انجام مداخله (با مداخله همزمان اورسودئوکسی‌کولیک اسید هم در گروه بزافیبرات و هم در گروه کنترل) و در دو کارآزمایی با اورسودئوکسی‌کولیک اسید مقایسه شد. یافته‌های اولیه مرور حاکی از آن است که بزافیبرات هیچ تاثیری با اهمیت آماری بر مورتالیتی، موربیدیتی مرتبط با کبد، عوارض جانبی، و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سیروز صفراوی اولیه ندارد. تاثیر مثبت احتمالی مداخله بزافیبرات در مقایسه با عدم انجام مداخله بر معیارهای بیوشیمیایی کبد ممکن است واقعی باشد، اما همچنین ممکن است به دلیل خطاهای سیستماتیک یا خطاهای تصادفی (random errors) باشد. مزایا و آسیب‌های تجویز بزافیبرات برای بیماران مبتلا به سیروز صفراوی اولیه لازم است که در کارآزمایی‌های بالینی تصادفی‌سازی شده‌ای که به مقایسه بزافیبرات با دارونما (placebo) می‌پردازند، مورد ارزیابی قرار گیرند. چنین کارآزمایی‌هایی باید با روش‌شناسی (methodology) بی‌عیب و نقص انجام شوند تا خطرات خطاهای تصادفی کاهش یابند و گروه‌های بزرگ و با تعداد بیماران کافی برای کاهش خطرات خطاهای تصادفی وجود داشته باشند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان: 

این مرور سیستماتیک، هیچ تاثیری را از بزافیبرات در مقایسه با عدم انجام مداخله بر میزان مورتالیتی، موربیدیتی مرتبط با کبد، عوارض جانبی، و خارش (pruritus) در بیماران مبتلا به سیروز صفراوی اولیه نشان نداد. علاوه بر این، هیچ تاثیر قابل توجهی را از بزافیبرات در مقایسه با اورسودئوکسی‌کولیک اسید بر مورتالیتی، موربیدیتی مرتبط با کبد، یا عوارض جانبی پیدا نکردیم، و هیچ‌یک از کارآزمایی‌ها کیفیت زندگی یا خستگی را ارزیابی نکردند. به نظر می‌رسد که داده‌ها نشان‌دهنده تاثیر مثبت احتمالی مداخله بزافیبرات بر برخی معیارهای بیوشیمیایی کبد در مقایسه با گروه کنترل است، اما تاثیرات مشاهده‌شده می‌توانند ناشی از خطاهای سیستماتیک یا خطاهای تصادفی باشند. به کارآزمایی‌های بالینی تصادفی‌سازی شده بیشتری در مورد تاثیرات بزافیبرات بر سیروز صفراوی اولیه، با خطر پائین خطاهای سیستماتیک و خطاهای تصادفی، نیاز داریم.

خلاصه کامل را بخوانید...
پیشینه: 

درمان سیروز صفراوی اولیه (primary biliary cirrhosis) پیچیده است. مطالعاتی وجود دارند که نشان می‌دهند بزافیبرات (bezafibrate)، به تنهایی یا در ترکیب با اورسودئوکسی‌کولیک اسید (ursodeoxycholic acid; UDCA)، در درمان سیروز صفراوی اولیه موثر است، اما هنوز هیچ مرور سیستماتیکی شواهد را خلاصه نکرده است.

اهداف: 

ارزیابی تاثیرات مفید و مضر مصرف بزافیبرات در بیماران مبتلا به سیروز صفراوی اولیه.

روش‌های جست‌وجو: 

جست‌وجو در پایگاه ثبت کارآزمایی‌های کنترل‌شده گروه هپاتوبیلیاری در کاکرین، پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل‌شده کاکرین (CENTRAL) در کتابخانه کاکرین ، MEDLINE؛ EMBASE؛ Science Citation Index Expanded؛ LILACS؛ Clinicaltrials.gov، پلتفرم بین‌المللی پایگاه ثبت کارآزمایی‌های بالینی سازمان جهانی بهداشت، و جست‌وجوی متون کامل مقالات تا نوامبر 2011 انجام شدند. این جست‌وجوها در بانک اطلاعاتی متون علمی زیست- پزشکی چین (Chinese Bio-medical Literature Database)؛ China Network Knowledge Information؛ بانک اطلاعاتی مجلات علمی چین (Chinese Science Journal Database)؛ Chinese Medical Citation Index؛ Wanfang Database و جست‌وجوها در متون کامل مقالات تا ژانویه 2011 انجام شدند. با تولیدکنندگان و نویسندگان تماس گرفته شد.

معیارهای انتخاب: 

همه کارآزمایی‌های بالینی تصادفی‌سازی شده‌ای که اثربخشی بزافیبرات را با هر دوز یا در هر رژیم درمانی در بیماران مبتلا به سیروز صفراوی اولیه با دارونما (placebo) یا عدم انجام مداخله، یا با داروی دیگری مقایسه کردند. هرگونه مداخله همزمان، مشروط بر اینکه همه گروه‌های درمانی در یک کارآزمایی به‌طور یکسان آن را دریافت کنند، مجاز بوده است.

گردآوری و تجزیه‌وتحلیل داده‌ها: 

دو نویسنده، داده‌‌ها را استخراج کردند. از نرم‌افزار RevMan Analysis برای آنالیز آماری داده‌های دو حالتی (dichotomous data) با خطر نسبی (RR) یا تفاوت خطر (risk difference; RD)، و برای داده‌‏های پیوسته (continuous data) با تفاوت میانگین (MD)، هر دو با 95% فواصل اطمینان (CI)، استفاده شد. حوزه‌های روش‌شناسی (methodology) برای ارزیابی خطر خطاهای سیستماتیک (سوگیری (bias)) استفاده شدند. آنالیز مرحله‌‏ای کارآزمایی (trial sequential analysis) برای کنترل خطاهای تصادفی (random errors) (بازی شانس) مورد استفاده قرار گرفت.

نتایج اصلی: 

شش کارآزمایی با 151 بیمار ژاپنی وارد این مرور شدند. تمام کارآزمایی‌ها در معرض خطر سوگیری بالا قرار داشتند. چهار کارآزمایی، بزافیبرات را به علاوه UDCA با عدم انجام مداخله به علاوه UDCA (در ادامه متن، به عنوان گروه دریافت‌کننده بزافیبرات در مقایسه با گروه عدم انجام مداخله معرفی شدند) و دو کارآزمایی، بزافیبرات را با UDCA مقایسه کردند. در هیچ‌یک از کارآزمایی‌های واردشده، هیچ بیماری فوت نکرد و هیچ بیماری دچار عوارض مرتبط با کبد نشد. بزافیبرات در مقایسه با عدم انجام مداخله (5/32 (16%) در مقابل 0/28 (0%)) (RR: 5.40؛ 95% CI؛ 0.69 تا 42.32؛ 3 کارآزمایی با 60 بیمار؛ I² = 0%) یا در مقایسه با UDCA؛ (2/32 (6%) در مقابل 0/37 (0%) (RR: 6.19؛ 95% CI؛ 0.31 تا 122.05؛ 2 کارآزمایی با 69 بیمار؛ I² = 0%) تاثیر قابل توجهی را بر وقوع عوارض جانبی نشان نداد. مصرف بزافیبرات در مقایسه با عدم انجام مداخله (MD: -186.04 U/L؛ 95% CI؛ 249.03- تا 123.04-؛ 4 کارآزمایی با 79 بیمار؛ I² = 34%) و در مقایسه با UDCA؛ (MD: -162.90 U/L؛ 95% CI؛ 199.68- تا 126.12-؛ 2 کارآزمایی با 48 بیمار؛ I² = 0%)، فعالیت آلکالین فسفاتازهای (alkaline phosphatases) سرمی را به میزان قابل توجهی کاهش داد. این نتایج از طریق انجام آنالیزهای مرحله‌‏ای کارآزمایی تایید شدند. بزافیبرات در مقایسه با عدم انجام مداخله، سطح ایمونوگلوبولین M پلاسما (MD؛ 164.00- میلی‌گرم/دسی‌لیتر؛ 95% CI؛ 259.47- تا 68.53-؛ 3 کارآزمایی با 50 بیمار؛ I² = 46%) و غلظت بیلی‌روبین سرم (MD؛ 0.19- میلی‌گرم/دسی‌لیتر؛ 95% CI؛ 0.38- تا 0.00-؛ 2 کارآزمایی با 34 بیمار؛ I² = 0%) را به میزان قابل توجهی کاهش داد. با این حال، دو نتیجه اخیر توسط آنالیزهای مرحله‌‏ای کارآزمایی تایید نشدند. بزافیبرات در مقایسه با عدم انجام مداخله، تاثیر قابل توجهی بر سطح فعالیت گاما-گلوتامیل‌ترانسفراز (gamma-glutamyltransferase) سرمی (MD: -1.22 U/L؛ 95% CI؛ 11.97- تا 9.52؛ 4 کارآزمایی با 79 بیمار؛ I² = 42%) و آلانین آمینوترانسفراز (alanine aminotransferase) سرمی (MD: -5.61 U/L؛ 95% CI؛ 24.50- تا 13.27؛ 2 کارآزمایی با 35 بیمار؛ I² = 34%) نداشت. در متاآنالیزهای مدل اثرات تصادفی (random-effects model)، بزافیبرات در مقایسه با UDCA، تاثیر قابل توجهی بر سطح فعالیت گاما-گلوتامیل‌ترانسفراز سرمی (MD: 38.44 U/L؛ 95% CI؛ 180.67- تا 257.55؛ 2 کارآزمایی با 49 بیمار؛ I² = 89%)، آلانین آمینوترانسفراز سرمی (MD: -2.34 U/L؛ 95% CI؛ 34.73- تا 30.06؛ 2 کارآزمایی با 49 بیمار؛ I² = 95%)، و غلظت ایمونوگلوبولین M پلاسما (MD؛ 20.23- میلی‌گرم/دسی‌لیتر؛ 95% CI؛ 218.71- تا 178.25؛ 2 کارآزمایی با 41 بیمار؛ I² = 90%) نشان نداد، اما در متاآنالیزهای مدل اثر ثابت (fixed-effect model)، بزافیبرات سطح فعالیت گاما-گلوتامیل‌ترانسفراز سرمی (MD: -58.18؛ 95% CI؛ 76.49- تا 39.88-؛ 2 کارآزمایی با 49 بیمار؛ I² = 89%)، آلانین آمینوترانسفراز سرمی (MD: -13.94؛ 95% CI؛ 18.78- تا 9.09-؛ 2 کارآزمایی با 49 بیمار؛ I² = 95%)، و غلظت ایمونوگلوبولین M پلاسما (MD: -99.90؛ 95% CI؛ 130.72- تا 69.07-؛ 2 کارآزمایی با 41 بیمار؛ I² = 90%) را به میزان قابل توجهی کاهش داد. یک بیمار مصرف بزافیبرات را در مقایسه با گروه عدم انجام مداخله به دلیل بروز یک عارضه جانبی قطع کرد (RD: 0.03؛ 95% CI؛ 0.09- تا 0.16؛ 2 کارآزمایی با 60 بیمار؛ I² = 0%).

یادداشت‌های ترجمه: 

این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.

Tools
Information