افراد مبتلا به اسکیزوفرنی (schizophrenia) اغلب صداهایی را میشنوند و چیزهایی را میبینند (توهمها (hallucinations)) و باورهای عجیب و غریب دارند (هذیان (delusions)). درمان اصلی این نشانههای اسکیزوفرنی، بر پایه تجویز داروهای آنتیسایکوتیک قرار گرفته است. زوکلوپنتیکسول (zuclopenthixol) یک داروی آنتیسایکوتیک قدیمی است که اولین بار در سال 1962 معرفی شد و دارای سه فرمول متمایز است: زوکلوپنتیکسول دیهیدروکلراید (zuclopenthixol dihydrochloride)، زوکلوپنتکسول استات (zuclopenthixol acetate) (یا آکوفاز (Acuphase)) و زوکلوپنتیکسول دکانوات (zuclopenthixol decanoate). اگرچه استفاده از آن برای سالهای متمادی شایع بوده، هیچ مرور سیستماتیک قبلی در مورد اثربخشی آن در مقایسه با دارونما (placebo) («درمان ساختگی») در درمان اسکیزوفرنی انجام نشده است. با توجه به استفاده گسترده از این دارو، بررسی اثربخشی هر سه فرمول آن مهم است تا متخصصان سلامت، سیاستگذاران و افراد مبتلا به اسکیزوفرنی بتوانند انتخابهای آگاهانهتری داشته باشند.
در سال 2013 به دنبال کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شدهای بودیم که زوکلوپنتیکسول را با دارونما مقایسه کردند. فقط دو مطالعه را با 65 شرکتکننده پیدا کردیم که میتوانستند در این مرور وارد شوند. کیفیت کلی این مطالعات پائین بود، افراد کمی در آنها حضور داشتند و میزان سوگیری (bias) قابل توجه بود. مطالعات مربوط به سالهای 1968 و 1972 قدیمی بودند، و بعید به نظر میرسید که استانداردهای مدرن مرور همتا (peer review) را پشت سر گذاشته باشند. فقط اطلاعات و دادههای کوتاه-مدتی به دست آمد که فقط در مورد زوکلوپنتکسول دیهیدروکلراید بودند.
اطلاعات بسیار محدود است، اما نشان میدهد که زوکلوپنتیکسول در مقایسه با دارونما میتواند منجر به بهبود وضعیت عمومی شود. با این حال، خطر بروز عوارض جانبی مانند سداتاسیون و خستگی نیز افزایش مییابد.
با توجه به کیفیت پائین اطلاعات و قدمت دو مطالعه، انجام پژوهش بیشتری مورد نیاز است، به ویژه در مورد زوکلوپنتکسول در مقایسه با داروهای آنتیسایکوتیک جدیدتر.
این مرور برای افراد مبتلا به اسکیزوفرنی نشان میدهد که زوکلوپنتیکسول دیهیدروکلراید ممکن است به بهبود نشانههای اسکیزوفرنی کمک کند. این مرور شواهدی را از کارآزمایی ارائه میدهد که در صورت مصرف زوکلوپنتیکسول دیهیدروکلراید در مقایسه با دارونما، بیماران ممکن است دچار عوارض جانبی و سداتاسیون شوند. با این حال، شواهد دارای کیفیت بسیار پائین و با برخی منابع مهم سوگیری همراه است. هیچ دادهای در مورد زوکلوپنتیکسول دکانوات یا زوکلوپنتکسول استات وجود ندارد.
دادههای کارآزمایی موجود در مورد اثربخشی مطلق زوکلوپنتیکسول دیهیدروکلراید برای پزشکان، استفاده از آن را تائید میکند، اما ماهیت محدود دادهها و منابع مهم سوگیری نتیجهگیریها را دشوار میسازد. زوکلوپنتیکسول در هر سه شکل خود یک آنتیسایکوتیک شایع است و اینکه دادههای کمی در مورد استفاده از آن وجود دارد، ناامید کننده است.
زوکلوپنتیکسول (zuclopenthixol) یک آنتیسایکوتیک قدیمی است که سه فرمول متمایز دارد (زوکلوپنتیکسول دیهیدروکلراید (zuclopenthixol dihydrochloride)، زوکلوپنتکسول استات (zuclopenthixol acetate) یا آکوفاز (Acuphase) و زوکلوپنتیکسول دکانوات (zuclopenthixol decanoate)). اگرچه استفاده از آن برای سالهای متمادی معمول بوده، هیچ مرور سیستماتیک قبلی در مورد اثربخشی آن در مقایسه با دارونما (placebo) در اسکیزوفرنی (schizophrenia) انجام نشده است.
ارزیابی اثربخشی تمام فرمولهای زوکلوپنتیکسول در مقایسه با دارونما در درمان اسکیزوفرنی.
در 6 نوامبر 2013 و 20 اکتبر 2015، پایگاه ثبت کارآزماییهای گروه اسکیزوفرنی در کاکرین را جستوجو کردیم که مبتنی بر جستوجوهای منظم در پایگاههای MEDLINE؛ EMBASE؛ CINAHL؛ BIOSIS؛ AMED؛ PubMed؛ PsycINFO و پایگاههای ثبت کارآزماییهای بالینی است. منابع همه مطالعات وارد شده را بررسی کرده و برای دستیابی به مطالعات و دادههای مرتبط، با نویسندگان مطالعات وارد شده تماس گرفتیم.
همه کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شدهای را وارد کردیم که زوکلوپنتیکسول را در هر شکلی با دارونما برای درمان اسکیزوفرنی یا سایکوزهای شبه-اسکیزوفرنی مقایسه کردند.
بهطور جداگانه، دادهها را استخراج کرده و به صورت متقاطع کنترل کردیم. تعداد کمی مطالعه شناسایی شد، بنابراین همه مطالعات را به صورت متقاطع بررسی کردیم. برای دادههای دو-حالتی، نسبت خطر (relative risk; RR) اثر-ثابت و 95% فواصل اطمینان (CI) آنها را محاسبه کردیم. آنالیزها بر اساس قصد درمان (intention‐to‐treat) انجام شدند. در جایی که امکانپذیر بود، پیامدهای پیوسته را به پیامدهای دو-حالتی تبدیل کردیم. زمانی که این کار ممکن نبود، از تفاوتهای میانگین (MD) برای متغیرهای پیوسته بهره بردیم. خطر سوگیری (bias) را برای مطالعات وارد شده ارزیابی کرده و از رویکرد درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation; GRADE) برای تهیه جدول «خلاصهای از یافتهها» استفاده کردیم.
فقط دو مطالعه، شامل 65 شرکتکننده، برای ورود به این مرور واجد شرایط بودند. سطح کیفیت کلی دو مطالعه پائین بود، با حجم نمونه کوچک و منابع قابل توجه سوگیری، بنابراین قادر به استفاده از همه دادهها در مقایسههای خود نبودیم. مطالعات مربوط به سالهای 1968 و 1972 قدیمی بودند، و بعید به نظر میرسید که استانداردهای مدرن مرور همتا (peer review) را گذرانده باشند. ما فقط توانستیم دادههای کوتاه-مدت و فقط کارآزماییهایی را پیدا کنیم که زوکلوپنتیکسول دیهیدروکلراید را تصادفیسازی کردند. همچنین امیدوار بودیم که دادههایی را برای مقایسه زوکلوپنتیکسول استات در برابر دارونما و زوکلوپنتیکسول دکانوات در برابر دارونما شناسایی کنیم. ما نتوانستیم هیچ مطالعهای را بیابیم که شامل دادههای مربوط به این دو داروی نسبتا پُر-مصرف باشد.
برای پیامد اولیه مورد نظر، یعنی بهبودی بالینی قابل توجه، یک مطالعه را یافتیم که دادههای قابل استفادهای را ارائه کرد. وضعیت کلی اندازهگیری شده توسط مقیاس درک کلی بالینی (clinical global impression; CGI) هنگامی که توسط روانپزشک یا پرستار ارزیابی شد، رتبهبندیهای متفاوتی را نشان داد. نمرات روانپزشک از اهمیت آماری برخوردار نبود، اما زمانی که توسط کارکنان پرستاری ارزیابی شد، تفاوتی به نفع زوکلوپنتیکسول به اهمیت آماری رسید (1 RCT؛ n = 29؛ RR: 2.57؛ 95% CI؛ 1.06 تا 6.20، دادهها با کیفیت بسیار پائین). همچنین شواهدی مبنی بر افزایش سداتاسیون در افراد درمان شده با زوکلوپنتیکسول در مقایسه با دارونما به دست آمد (1 RCT؛ n = 29؛ RR: 4.67؛ 95% CI؛ 1.23 تا 17.68، دادهها با کیفیت بسیار پائین). دادههای مربوط به «ترک زودهنگام مطالعه» مبهم بودند. هیچ داده قابل استفادهای برای پیامدهایی مانند عود بیماری، وضعیت روانی، مرگومیر، کیفیت زندگی، استفاده از خدمات یا هزینههای اقتصادی درمان در دسترس نبود.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.