افراد مبتلا به بیماری کبدی با خطر بالای خونریزی دستگاه گوارش (gastrointestinal) فوقانی مواجه هستند. خونریزی دستگاه گوارش فوقانی یکی از علل شایع موربیدیتی و مورتالیتی در این گروه است. به دلیل آسیب شدید کبدی، این افراد دچار کوآگولوپاتی (coagulopathy) (اختلال خونریزی) میشوند. بنابراین، یکی از رویکردهای مورد استفاده برای درمان خونریزی دستگاه گوارش فوقانی، فاکتور VII فعالشده نوترکیب انسانی است که از نظر ساختار و فعالیت با فاکتور VII انسانی یکسان است. دو کارآزمایی بالینی تصادفیسازی شده با 493 شرکتکننده وارد این مرور شدند. خطر سوگیری (bias) در سطح پائین قرار داشت. هر دو کارآزمایی، فاکتور VII فعالشده نوترکیب انسانی را با دارونما (placebo) مقایسه کردند. متاآنالیز نشان داد که به نظر نمیرسد استفاده از فاکتور VII فعالشده نوترکیب انسانی موجب کاهش مورتالیتی در بیماران مبتلا به بیماری کبدی و خونریزی دستگاه گوارش فوقانی، صرفنظر از درجه آسیب کبدی، شود. شواهد فعلی برای حمایت یا رد استفاده از فاکتور VII فعالشده نوترکیب انسانی برای این بیماران کافی نیست.
هیچ شواهدی را برای حمایت یا رد تجویز rHuFVIIa در بیماران مبتلا به بیماری کبدی و خونریزی دستگاه گوارش فوقانی نیافتیم. برای ارزیابی نقش مناسب rHuFVIIa در درمان خونریزی دستگاه گوارش فوقانی در بیماران مبتلا به بیماری کبدی، انجام کارآزماییهای بالینی تصادفیسازی شده بیشتر، با قدرت و توان آزمون کافی مورد نیاز است. اگرچه نتایج مبتنی بر کارآزماییهایی با خطر پائین سوگیری است، ناهمگونی (heterogeneity) و حجم نمونه کوچک منجر به فواصل اطمینان نسبتا بزرگی میشود که نمیتواند احتمال تاثیر مفید یا مضر مداخله را رد کند. برای دستیابی به نتیجهگیریهای مطمئنتر در مورد تاثیرات مداخله، انجام کارآزماییهای بیشتر با خطر پائین سوگیری مورد نیاز است.
میزان مورتالیتی ناشی از خونریزی دستگاه گوارش فوقانی (upper gastrointestinal bleeding) در بیماران مبتلا به بیماریهای کبدی بالا است. استفاده از فاکتور VII فعالشده نوترکیب انسانی (recombinant human activated factor; rHuFVIIa) برای بیماران مبتلا به بیماریهای کبدی و خونریزی دستگاه گوارش فوقانی پیشنهاد شده است.
ارزیابی تاثیرات مفید و مضر ناشی از مصرف rHuFVIIa در بیماران مبتلا به بیماریهای کبدی و خونریزی دستگاه گوارش فوقانی.
پایگاه ثبت کارآزماییهای کنترلشده گروه هپاتوبیلیاری در کاکرین (دسامبر 2011)، پایگاه مرکزی ثبت کارآزماییهای کنترلشده کاکرین (CENTRAL) در کتابخانه کاکرین (شماره 4، سال 2011)؛ MEDLINE (1948 تا دسامبر 2011)؛ EMBASE (1980 تا دسامبر 2011)، Science Citation Index Expanded (1900 تا دسامبر 2011)، و LILACS (دسامبر 2011) را جستوجو کردیم. به دنبال کارآزماییهای تصادفیسازی شده بیشتری از فهرست منابع کارآزماییها و مرورهای شناساییشده از طریق جستوجوهای الکترونیکی بودیم.
کارآزماییهای بالینی تصادفیسازی شده را وارد این مرور کردیم.
دادههای پیامد از کارآزماییهای بالینی تصادفیسازی شده استخراج شده و با استفاده از متاآنالیز مدل اثرات تصادفی (random-effects model) ارایه شدند. دادههای مربوط به خطر سوگیری (bias) در کارآزماییهای واردشده نیز استخراج شدند.
دو کارآزمایی را با 493 شرکتکننده تصادفیسازی شده با نمرات مختلف Child-Pugh وارد این مرور کردیم. این کارآزماییها با خطر پائین سوگیری (bias) مواجه بودند. تجویز rHuFVIIa در مقایسه با دارونما (placebo) خطر مورتالیتی را طی پنج روز (21/288 (7.3%) در مقایسه با 15/205 (7.3%)؛ خطر نسبی (RR): 0.88؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.48 تا 1.64؛ I 2 = 49%) و طی 42 روز (5/286 (1.7%) در مقایسه با 36/205 (17.6%)؛ RR: 1.01؛ 95% CI؛ 0.55 تا 1.87؛ I 2 = 55%) کاهش نداد. آنالیز مرحلهای کارآزمایی (trial sequential analysis) نشان داد که شواهد کافی برای رد این موضوع که rHuFVIIa مورتالیتی را تا 80% کاهش میدهد، وجود دارد، اما برای حذف تاثیرات کوچکتر شواهد کافی نیست. rHuFVIIa در مقایسه با دارونما، خطر عوارض جانبی را بر اساس تعداد بیماران (218/297 (74%) و 164/210 (78%)؛ RR: 0.94؛ 95% CI؛ 0.84 تا 1.04؛ I 2 = 1%)، عوارض جانبی جدی را بر اساس عوارض جانبی گزارششده (164/590 (28%) در مقایسه با 123/443 (28%)؛ RR: 0.91؛ 95% CI؛ 0.75 تا 1.11؛ I 2 = 0%)، و عوارض جانبی ترومبوآمبولی (16/297 (5.4%) در مقایسه با 14/210 (6.7%)؛ RR: 0.80؛ 95% CI؛ 0.40 تا 1.60؛ I 2 = 0%) افزایش نداد.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.