رقیق‌سازی خون در کاهش میزان هدررفت خون و نیاز به تزریق خون حین رزکسیون کبد امیدوارکننده است

هدررفت خون حین رزکسیون کبد (برداشتن بخشی از کبد) یکی از عوامل مهم تاثیرگذار بر بروز عوارض حین و پس از انجام جراحی در بیماران است. تزریق خون آلوژنیک (استفاده از خونی که توسط فردی دیگر اهدا شده است) با افزایش بروز عوارض و کاهش بقا (survival) در بیماران مبتلا به سرطان کبد مرتبط است. این مرور سیستماتیک با هدف بررسی این مساله انجام شد که هر مداخله قلبی‌ریوی (مداخلاتی که گردش خون یا تنفس را در طول جراحی تغییر می‌دهند) باعث کاهش میزان هدررفت خون یا کاهش نیاز به تزریق خون آلوژنیک در بیماران تحت رزکسیون کبدی می‌شود یا خیر. در این مرور، 10 کارآزمایی با 617 بیمار وارد شدند. همه کارآزمایی‌ها دارای خطر سوگیری (bias) بالا (با امکان تخمین بیش از حد مزایا و دست کم گرفتن آسیب‌های درمان) و بازی شانس («خطای تصادفی») بودند. مداخلات واردشده عبارت بودند از کاهش فشار ورید مرکزی ((central venous pressure; CVP)؛ کاهش فشار در وریدهای اصلی)، اهدای خون اتولوگ (autologous blood donation) (استفاده از خون خود بیمار که پیش از رزکسیون کبد گرفته شود)، رقیق‌سازی خون (haemodilution) (جایگزینی خون با مایعات دیگر)، رقیق‌سازی خون همراه با هیپوتانسیون کنترل‌شده (کاهش فشار خون علاوه بر رقیق کردن خون) و هیپوونتیلاسیون (hypoventilation) (کاهش نرخ تنفس مصنوعی). آنها با گروه‌های کنترل که مداخله‌ای را دریافت نکردند، مقایسه شدند. در هیچ‌یک از مقایسه‌ها، تفاوتی در تعداد مرگ‌ومیرها یا عوارض ناشی از جراحی مشاهده نشد. بقای طولانی‌مدت بیمار در هیچ‌یک از کارآزمایی‌ها گزارش نشد. هنگامی که رقیق‌سازی خون یا رقیق‌سازی خون همراه با هیپوتانسیون کنترل‌شده با یک گروه کنترل مقایسه شد، تعداد کمتری از بیماران نیاز به ترانسفیوژن خون اهدا شده توسط افراد دیگر داشتند. در مقایسه‌های دیگر، نیاز به ترانسفیوژن کاهش نیافت. با این حال، به دلیل کم بودن تعداد کارآزمایی‌های واردشده و حجم نمونه کوچک در هر کارآزمایی، همچنین خطر سوگیری (bias) ذاتی (خطاهای سیستماتیک که می‌تواند منجر به تخمین بیش از حد مزایا و دست کم گرفتن آسیب‌های ناشی از مداخله شود)، خطر بروز خطای نوع I (دستیابی به نتیجه‌گیری اشتباه در مورد اینکه یک مداخله مفید است در حالی که در واقع مفید نیست) و خطای نوع II (دستیابی به نتیجه‌گیری اشتباه در مورد اینکه یک مداخله مفید نیست در حالی که در واقع مفید است) بالا است. رقیق‌سازی خون در کاهش نیاز به تزریق خون در بیماران تحت رزکسیون کبد، امیدوارکننده است. انجام کارآزمایی‌های بالینی تصادفی‌سازی شده بیشتر با خطر پائین سوگیری (خطاهای سیستماتیک) و خطر پائین بازی شانس (خطاهای تصادفی (random errors)) که پیامدهای بالینی مهم (مانند مرگ‌ومیر و عوارض ناشی از جراحی) را بررسی کنند، به منظور ارزیابی اثربخشی هر گونه مداخله قلبی‌ریوی با هدف کاهش میزان هدررفت خون در رزکسیون کبد ضروری هستند. کارآزمایی‌ها باید به‌گونه‌ای طراحی شوند که تاثیر استفاده از ترکیبی از مداخلات مختلف حین رزکسیون کبد را ارزیابی کنند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان: 

به نظر می‌رسید که هیچ‌یک از مداخلات باعث کاهش موربیدیتی حین و پس از انجام جراحی نشده یا هیچ مزیتی را به لحاظ بقای طولانی‌مدت ایجاد نکردند. رقیق‌سازی خون در کاهش نیاز به تزریق خون در جراحی رزکسیون کبد بسیار امیدوارکننده است. با این حال، به دلیل کم بودن تعداد کارآزمایی‌های واردشده، حجم نمونه کوچک در هر کارآزمایی، و خطر سوگیری بالا در این کارآزمایی‌ها، خطر بروز خطای نوع I (دستیابی به نتیجه‌گیری اشتباه در مورد اینکه یک مداخله مفید است در حالی که در واقع مفید نیست) و خطای نوع II (دستیابی به نتیجه‌گیری اشتباه در مورد اینکه یک مداخله مفید نیست در حالی که در واقع مفید است) بالا است. انجام کارآزمایی‌های بالینی تصادفی‌سازی شده بیشتر با خطر سوگیری و خطاهای تصادفی (random errors) پائین که پیامدهای بالینی مهم را مانند مورتالیتی حین و پس از انجام جراحی بررسی کنند، به منظور ارزیابی اثربخشی هر گونه مداخله قلبی‌ریوی با هدف کاهش میزان هدررفت خون و نیاز به تزریق خون در بیماران تحت رزکسیون کبد، ضروری هستند. کارآزمایی‌ها باید به‌گونه‌ای طراحی شوند که تاثیر استفاده از ترکیبی از مداخلات مختلف حین رزکسیون کبد را ارزیابی کنند.

خلاصه کامل را بخوانید...
پیشینه: 

هدررفت خون حین رزکسیون کبد یکی از مهم‌ترین عوامل موثر بر پیامدهای حین و پس از جراحی در بیماران تحت رزکسیون کبد محسوب می‌شود.

اهداف: 

تعیین مزایا و آسیب‌های مداخلات قلبی‌ریوی برای کاهش میزان هدررفت خون و کاهش نیاز به تزریق خون آلوژنیک در بیماران تحت رزکسیون کبد.

روش‌های جست‌وجو: 

به منظور شناسایی کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده، پایگاه ثبت کارآزمایی‌های کنترل‌شده گروه هپاتوبیلیاری در کاکرین؛ پایگاه مرکزی ثبت کارآزمایی‌های کنترل‌شده کاکرین (CENTRAL) در کتابخانه کاکرین ، MEDLINE؛ EMBASE؛ و Science Citation Index Expanded را تا ژانویه 2012 جست‌وجو کردیم.

معیارهای انتخاب: 

همه کارآزمایی‌های بالینی تصادفی‌سازی شده‌ای را وارد این مرور کردیم که مداخلات قلبی‌ریوی مختلف را با هدف کاهش میزان هدررفت خون و نیاز به تزریق خون آلوژنیک در بیماران تحت رزکسیون کبد مقایسه ‌کردند. کارآزمایی‌ها صرفنظر از اینکه شامل رزکسیون‌های کبدی بزرگ یا کوچک در کبدهای طبیعی یا سیروزی بودند یا خیر، استفاده یا عدم استفاده از انسداد عروقی، و نیز بدون توجه به دلیل رزکسیون کبد، وارد این مرور شدند.

گردآوری و تجزیه‌وتحلیل داده‌ها: 

دو نویسنده به‌طور مستقل از هم به بررسی کارآزمایی‌ها برای گنجاندن در این مرور پرداخته و داده‌ها را نیز به‌طور مستقل از هم استخراج کردند. داده‌ها را با هر دو مدل اثر ثابت (fixed-effect) و مدل اثرات تصادفی (random-effects model) و با استفاده از نرم‌افزار RevMan Analysis آنالیز کردیم. برای هر پیامد، خطر نسبی (RR)، تفاوت میانگین (MD)، یا تفاوت میانگین استانداردشده (SMD) را با 95% فواصل اطمینان (CI) و بر اساس آنالیز قصد درمان (intention-to-treat) یا آنالیز موارد در دسترس (available case analysis) محاسبه کردیم. برای پیامدهای دو حالتی (dichotomous outcome) که فقط یک کارآزمایی برای آن پیامد وارد شد، تست دقیق فیشر (Fisher's exact test) را انجام دادیم.

نتایج اصلی: 

تعداد ده کارآزمایی شامل 617 بیمار، معیارهای ورود به این مرور را داشتند. مداخلات واردشده عبارت بودند از کاهش فشار ورید مرکزی (central venous pressure; CVP)، اهدای خون اتولوگ (autologous blood donation)، رقیق‌سازی خون (haemodilution)، رقیق‌سازی خون همراه با هیپوتانسیون کنترل‌شده و هیپوونتیلاسیون (hypoventilation). در اکثر مقایسه‌ها، فقط یک یا دو کارآزمایی وارد شدند. تمام کارآزمایی‌ها دارای خطر سوگیری (bias) بالا بودند. تفاوت معنی‌داری به لحاظ میزان مورتالیتی حین و پس از جراحی در هیچ‌یک از مقایسه‌ها دیده نشد: CVP پائین در مقایسه با عدم انجام مداخله (3 کارآزمایی، 0/88 بیمار (0%) در گروه CVP پائین در مقایسه با 1/89 بیمار (1.1%) در گروه عدم انجام مداخله)؛ اهدای خون اتولوگ در مقایسه با عدم انجام مداخله (1 کارآزمایی، 0/40 (0%) در مقایسه با 0/39 (0%))؛ رقیق‌سازی خون در مقایسه با عدم انجام مداخله (2 کارآزمایی، 1/73 (1.4%) در مقایسه با 3/77 (3.9%) در یکی از این کارآزمایی‌ها)؛ رقیق‌سازی خون همراه با هیپوتانسیون کنترل‌شده در مقایسه با عدم انجام مداخله (1 کارآزمایی، 0/10 (0%) در مقایسه با 0/10 (0%))؛ رقیق‌سازی خون با هموگلوبین گاوی (bovine haemoglobin; HBOC-201) در مقایسه با رقیق‌سازی خون با هیدروکسی اتیل استارچ (hydroxy ethyl starch; HES) (1 کارآزمایی، 1/6 (16.7% در مقایسه با 0/6 (0%))؛ هیپوونتیلاسیون در مقایسه با عدم انجام مداخله (1 کارآزمایی، 0/40 (0%) در مقایسه با 0/39 (0%)). هیچ‌یک از کارآزمایی‌ها در خصوص بقای (survival) طولانی‌مدت یا کیفیت زندگی گزارشی را ارایه نکردند. خطر نسبی نیاز به تزریق خون آلوژنیک در گروه رقیق‌سازی خون در مقایسه با گروه عدم انجام مداخله (3 کارآزمایی، 16/115 (نسبت وزن‌دهی شده = 14.2%) در مقایسه با 41/118 (34.7%)؛ RR: 0.41؛ (95% CI؛ 0.25 تا 0.66)، P = 0.0003)؛ و برای گروه رقیق‌سازی خون همراه با هیپوتانسیون کنترل‌شده در مقایسه با عدم انجام مداخله (1 کارآزمایی، 0/10 (0%) در مقایسه با 10/10 (100%)، P < 0.0001) به‌طور قابل توجهی کمتر بود. در مقایسه‌های دیگری که این پیامد را گزارش کردند، مانند CVP پائین در مقایسه با عدم انجام مداخله، اهدای خون اتولوگ در مقایسه با عامل کنترل، و هیپوونتیلاسیون در مقایسه با عدم انجام مداخله، هیچ تفاوت معنی‌داری در نیاز به ترانسفیوژن آلوژنیک مشاهده نشد.

یادداشت‌های ترجمه: 

این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.

Tools
Information