داروهای موکولیتیک (کمک به راحت‌تر شدن دفع خلط) در افراد مبتلا به برونشکتازی

سوال مطالعه مروری: این مرور این سوال را در نظر گرفت که موکولیتیک‌ها (mucolytics) ممکن است برای افراد مبتلا به برونشکتازی (bronchiectasis) که فیبروز سیستیک (cystic fibrosis) هم ندارند، مفید باشد یا خیر. مطالعات مربوط به شرکت‌کنندگان مبتلا به فیبروز سیستیک در این مرور لحاظ نشدند، و ما نمی‌توانیم در مورد ارتباط این درمان با افراد مبتلا به فیبروز سیستیک نتیجه‌گیری کنیم.

پیشینه: برونشکتازی یک بیماری ریوی است که معمولا پس از یک سری مشکلات ریوی (مانند عفونت‌های دوران کودکی، وجود مشکلات در ساختار ریه، سل و فیبروز سیستیک) ایجاد می‌شود. مقدار زیادی مخاط (خلط) در ریه‌ها جمع شده و باعث ناراحتی و نیاز به خارج کردن آنها با سرفه می‌شود. خلط هم‌چنین باکتری‌ها را جمع‌آوری می‌کند، که می‌تواند به مشکلات تنفسی اضافه کند. داروهای موکولیتیک خلط را تجزیه می‌کنند تا سرفه آسان‌تر شود.

ویژگی‌های مطالعه: چهار مطالعه (با مجموع 528 شرکت‌کننده) شناسایی شدند که معیار ورود را به مقایسه درمان موکولیتیک در برابر عدم درمان موکولیتیک داشتند. تمام مطالعات روی بزرگسالان انجام شدند. یک مطالعه برم‌هگزین (bromhexine) را در برابر دارونما (placebo) مورد بررسی قرار داد، دو مطالعه RhDNase را در برابر دارونما (یک مورد برای یک دوره دو هفته‌ای و دیگری در یک دوره 24 هفته‌ای) و مطالعه چهارم اردوستئین (erdosteine) را با فیزیوتراپی در برابر فیزیوتراپی تنها در بیماران مسن مقایسه کرد. تعداد کم مطالعات موجود برای مرور و طراحی‌های مختلف آنها به این معنی است که فقط توصیف مطالعات مجزا با فرصت‌های بسیار محدود برای ترکیب مطالعات در آنالیزهای واحد امکان‌پذیر است.

نتایج کلیدی: شواهد قوی برای حمایت از استفاده از این داروها در افراد مبتلا به برونشکتازی (به دلایلی غیر از فیبروز سیستیک) در دسترس نیست؛ با این حال، نتیجه‌گیری روشن در این زمینه امکان‌پذیر نیست، زیرا مطالعات کمی گزارش شده‌اند.

کیفیت شواهد: جزئیات نحوه تخصیص بیماران برای دریافت یا عدم دریافت موکولیتیک در هیچ یک از چهار مطالعه به وضوح توضیح داده نشدند. این موضوع در این مرور در رابطه با سطح عدم-قطعیت ما در تفسیر نتایج به دقت در نظر گرفته شد. هنگامی که این مورد در نظر گرفته می‌شود، همراه با عدم-دقت نتایج، تخمین‌ها از سودمندی موکولیتیک‌ها به عنوان درمان کلی در رابطه با برونشکتازی (فیبروز غیر-سیستیک) کیفیت پائینی دارند.

نتیجه‌گیری‌های نویسندگان: 

با توجه به تاثیرات مضر DNase نوترکیب انسانی در یک کارآزمایی و عدم وجود شواهد حاکی از مزیت آن، باید از مصرف این دارو در برونشکتازی فیبروز غیر-سیستیک، به جز در زمینه کارآزمایی‌های بالینی، اجتناب شود. شواهد برای اجازه دادن به ارزیابی استفاده معمول از دیگر موکولیتیک‌ها برای برونشکتازی کافی نیست. دوزهای بالای برم‌هگزین همراه با آنتی‌بیوتیک‌ها ممکن است به تولید و پاک‌سازی خلط کمک کنند، اما داده‌های طولانی-مدت و پیامدهای بالینی قوی وجود ندارند. به‌طور مشابه، اردوستئین ممکن است یک درمان کمکی مفید برای فیزیوتراپی در بیماران پایدار با ترشح بیش از حد موکوس باشد، اما انجام کارآزمایی‌های طولانی‌-مدت‌تر قوی مورد نیاز است.

به‌طور کلی، کارآزمایی‌های بالینی انجام‌شده روی کودکان در مورد استفاده از عوامل مختلف موکولیتیک وجود ندارد. با افزایش تعداد عوامل موجود در بازار، مانند RhDNase، استیل سیستئین و برم‌هگزین، بهبود پایه شواهد لازم است.

خلاصه کامل را بخوانید...
پیشینه: 

برونشکتازی (bronchiectasis) عمدتا یک فرآیند اکتسابی بیماری است که نشان‌دهنده مرحله پایانی انواع خونریزی‌های ریوی غیر-مرتبط است. این وضعیت به عنوان دیلاتاسیون و اعوجاج (distortion) غیر-قابل برگشت مداوم در برونش‌هایی با اندازه متوسط تعریف می‌شود. پیشنهاد شده که با استفاده گسترده از توموگرافی کامپیوتری با وضوح بالا (high-resolution computed tomography; HRCT)، تعداد موارد تشخیص برونشکتازی بیشتر خواهد شد. بیماران مبتلا به برونشکتازی اغلب در دفع خلط مشکل دارند. بنابراین خلط در ریه‌ها باقی می‌ماند و ممکن است عفونی شده و منجر به آسیب بیشتر ریه شود. عوامل موکولیتیک (mucolytic agents) ترشح بیش از حد یا تغییر خواص فیزیکوشیمیایی خلط را هدف قرار می‌دهند تا پاک‌سازی آن آسان‌تر شود. یک دارو، DNase نوترکیب انسانی، DNA را که در محل عفونت توسط نوتروفیل‌ها آزاد می‌شود، تجزیه می‌کند.

پاک‌سازی موکوس همراه با درمان ضد-میکروبی بخش جدایی‌ناپذیر از مدیریت برونشکتازی است. فیزیوتراپی قفسه‌سینه همراه با مصرف عوامل موکولیتیک معمولا بدون شواهد حمایتی واضح در بالین استفاده می‌شود.

اهداف: 

تعیین اینکه موکولیتیک‌های خوراکی یا استنشاقی در درمان بیماران مبتلا به برونشکتازی موثر هستند یا خیر.

روش‌های جست‌وجو: 

پایگاه ثبت تخصصی گروه راه‌های هوایی در کاکرین و فهرست منابع مقالات مرتبط را جست‌وجو کردیم. با کارشناسان این حوزه و شرکت‌های دارویی تماس گرفتیم. جست‌وجو‌ها تا جون 2013 به‌روز بودند.

معیارهای انتخاب: 

کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی شده با محوریت درمان موکولیتیک در افراد مبتلا به برونشکتازی اما نه فیبروز سیستیک (cystic fibrosis).

گردآوری و تجزیه‌وتحلیل داده‌ها: 

استخراج اطلاعات توسط دو نویسنده مرور، به‌طور جداگانه انجام شد. برای تائید آنها، با نویسندگان مطالعه تماس گرفته شد.

نتایج اصلی: 

چهار کارآزمایی (با مجموع 528 شرکت‌کننده بزرگسال) وارد شدند، اما تقریبا هیچ کدام از داده‌های این مطالعات را نمی‌توان در یک متاآنالیز جمع‌آوری کرد.

یک کارآزمایی (با 88 شرکت‌کننده) برم‌هگزین (bromhexine) را در برابر دارونما (placebo) مقایسه کرد. در مقایسه با دارونما، دوزهای بالای برم‌هگزین همراه با آنتی‌بیوتیک‌ها، مشکل دفع خلط را کاهش داد (تفاوت میانگین (MD): 0.53-؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.81- تا 0.25- در 16 روز)؛ کیفیت شواهد در سطح پائین رتبه‌بندی شد. کاهش تولید خلط با برم‌هگزین مشاهده شد (MD: %-21.5؛ 95% CI؛ 38.9- تا 4.1- در روز 16)؛ باز هم کیفیت شواهد در سطح پائین رتبه‌بندی شد. با توجه به عوارض جانبی گزارش‌شده، هیچ تفاوت معنی‌داری بین برم‌هگزین و دارونما مشاهده نشد (نسبت شانس (OR): 2.93؛ 95% CI؛ 0.12 تا 73.97)، باز هم کیفیت شواهد در سطح پائین رتبه‌بندی شد.

در یک کارآزمایی کوچک، کورسازی شده اما بدون کنترل دارونما با حضور شرکت‌کنندگان مسن‌تر (> 55 سال) مبتلا به برونشکتازی پایدار و ترشح بیش از حد موکوس، اردوستئین (erdosteine) همراه با فیزیوتراپی در یک دوره 15 روزه، اسپیرومتری (spirometry) و خلط چرکی را به‌طور موثرتری در مقایسه با فیزیوتراپی تنها بهبود بخشید. بهبود اسپیرومتریک اندک بود (MD معادل 200 میلی‌لیتر در حجم بازدمی اجباری در یک ثانیه (forced expiratory volume in one second; FEV1) و 300 میلی‌لیتر در ظرفیت حیاتی اجباری (forced vital capacity; FVC)) و فقط در روز 15 آشکار بود، نه در زمان‌های قبلی.

دو مطالعه باقی‌مانده (با مجموع 410 شرکت‌کننده) DNase نوترکیب انسانی (RhDNase) را در برابر دارونما مقایسه کردند. این دو مطالعه بسیار متفاوت بودند (یک مورد، مطالعه دو-هفته‌ای با 61 شرکت‌کننده و مطالعه دیگر به مدت 24 هفته اجرا شد و شامل 349 شرکت‌کننده بود) و فرصت ترکیب داده‌های این دو مطالعه بسیار محدود بود. DNase نوترکیب انسانی در مقایسه با دارونما تفاوتی در FEV1 یا FVC در مطالعه کوچک‌تر نشان نداد، اما تاثیر منفی قابل‌توجهی را بر FEV1 در مطالعه بزرگ‌تر و طولانی‌تر نشان داد. برای عوارض جانبی گزارش‌شده، هیچ تفاوت معناداری بین DNase نوترکیب انسانی و دارونما دیده نشد. در تمام مقایسه‌های فوق از DNase نوترکیب انسانی در برابر دارونما، سطح کیفیت شواهد پائین ارزیابی شد.

یادداشت‌های ترجمه: 

این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.

Tools
Information