پیشینه
هدفگذاری یک بخش کلیدی از برنامههای توانبخشی بالینی برای بزرگسالان مبتلا به ناتوانی در نظر گرفته میشود، مانند برنامههای توانبخشی به دنبال آسیبهای مغزی، بیماریهای قلبی یا ریوی، بیماریهای سلامت روان، یا آسیبها یا بیماریهای مربوط به استخوانها و عضلات. متخصصان سلامت از اهداف برای هدفمند کردن خود و مراجعینشان استفاده میکنند تا در جهت رسیدن به آنها تلاش کنند. در این مرور، مطالعاتی را خلاصه میکنیم که بررسی کردند فعالیتهای هدفگذاری چه تاثیری، در صورت وجود، بر دستیابی به پیامدهای خوب سلامت پس از برنامههای توانبخشی دارند.
نتایج
این مرور، 39 مطالعه را پیدا کرد که پیش از دسامبر 2013 منتشر شده و در مجموع 2846 شرکتکننده را درگیر برنامههای توانبخشی در کشورها و موقعیتهای بالینی مختلف کردند. این مطالعات از طیف گستردهای از رویکردهای مختلف برای هدفگذاری استفاده کرده و اثربخشی آنها را به روشهای مختلف تست کردند. به طور کلی، این مطالعات شواهدی را با کیفیت بسیار پائین ارائه میکنند که هدفگذاری به بیماران کمک میکند تا به کیفیت زندگی یا بهزیستی (well-being) بالاتری دست یافته و به توانایی خود برای دستیابی به اهدافی که برای دنبال کردن انتخاب میکنند، باور بیشتری داشته باشند. در حال حاضر شواهدی همسو و سازگاری وجود ندارد مبنی بر اینکه هدفگذاری، تواناییهای عملکردی افراد را پس از اجرای برنامههای توانبخشی بهبود بخشیده یا اینکه در طول برنامههای توانبخشی چقدر برای مداخلات درمانی تلاش میکنند.
اطلاعات کافی برای گفتن اینکه هدفگذاری باعث افزایش یا کاهش خطر عوارض جانبی (مانند مرگومیر یا بستری شدن مجدد) برای افراد درگیر در برنامههای توانبخشی میشود یا خیر، وجود ندارد. به دلیل تنوع رویکردها برای ارزیابی تاثیر هدفگذاری در برنامههای توانبخشی و به دلیل محدودیت در طراحی بسیاری از مطالعات تکمیل شده تا به امروز، اینکه مطالعات آینده بتوانند نتیجهگیریهای این مرور را تغییر دهند، امکانپذیر است. همچنین به انجام پژوهش بیشتری نیاز داریم تا درک خود را از اینکه اجزای فرآیند هدفگذاری (مانند میزان دشوار بودن اهداف، چگونگی انتخاب و اولویتبندی اهداف درمانی، نحوه استفاده از اهداف در عملکرد بالینی، و نحوه بازخورد در مورد پیشرفت به سمت اهداف) به پیامدهای سلامت بهتر کمک میکنند یا خیر، بهبود دهیم.
شواهدی با کیفیت بسیار پائین وجود دارد مبنی بر اینکه هدفگذاری ممکن است برخی از پیامدها را برای بزرگسالانی که به دلیل ناتوانی اکتسابی برنامههای توانبخشی دریافت میکنند، بهبود بخشد. به نظر میرسد بهترین این شواهد به جای پیامدهای جسمانی، از تاثیرات مثبت برای پیامدهای روانیاجتماعی (یعنی کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، وضعیت عاطفی، و خود-کارآمدی) حمایت میکنند. با توجه به محدودیتهای مطالعه، عدم-قطعیت قابل توجهی در مورد این تاثیرات وجود دارد، و انجام پژوهشهای بیشتر احتمالا تخمینهای گزارش شده را در مورد این تاثیر تغییر میدهد.
هدفگذاری یک جزء کلیدی در برنامههای توانبخشی برای بزرگسالان مبتلا به ناتوانی اکتسابی در نظر گرفته میشود، اما در مورد بهترین استراتژیها برای انجام هدفگذاری و اینکه در کدام زمینههای بالینی انجام شوند، اتفاق نظر کمی وجود دارد. همچنین مشخص نیست که هدفگذاری، در صورت وجود، چه تاثیری بر پیامدهای سلامت پس از اجرای برنامههای توانبخشی دارد.
ارزیابی تاثیرات هدفگذاری و استراتژیها برای تقویت تحقق اهداف (یعنی نحوه اطلاعرسانی، استفاده یا اشتراکگذاری اهداف و پیشرفت به سوی اهداف) بر بهبود پیامدهای سلامت در بزرگسالان مبتلا به ناتوانی اکتسابی که در برنامههای توانبخشی شرکت میکنند.
تا دسامبر 2013، به جستوجو در CENTRAL؛ MEDLINE؛ EMBASE؛ چهار بانک اطلاعاتی دیگر و سه پایگاه ثبت کارآزماییها همراه با بررسی منابع، جستوجو در استنادات پرداخته و برای شناسایی مطالعات بیشتر با نویسندگان مطالعه تماس گرفتیم. هیچ محدودیتی را برای زبان نگارش یا زمان انتشار مقاله اعمال نکردیم.
کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs)، RCTهای خوشهای و شبه-RCTهایی که تاثیرات هدفگذاری یا استراتژیها را در جهت تقویت تحقق اهداف در زمینه برنامههای توانبخشی در بزرگسالان مبتلا به ناتوانی اکتسابی ارزیابی کردند.
دو نویسنده بهطور مستقل از هم نتایج جستوجو را برای ورود به مطالعه مرور کردند. جستوجو در منابع علمی منتشر نشده توسط یک نویسنده واحد انجام و مرور شد. دو نویسنده بهطور مستقل از هم دادهها را استخراج و خطر سوگیری (bias) مطالعات وارد شده را ارزیابی کردند. برای کسب اطلاعات بیشتر با نویسندگان مطالعه تماس گرفتیم.
در کل، 39 مطالعه (27 RCT؛ 6 RCT خوشهای، و 6 شبه-RCT) را شامل 2846 شرکتکننده وارد مرور کردیم. مطالعات مربوط به زمینه بالینی و شرایط سلامت اولیه شرکتکنندگان، طیف گستردهای داشتند. شایعترین شرایط سلامت شامل اختلالات عضلانیاسکلتی، آسیب مغزی، درد مزمن، بیماریهای سلامت روان، و بیماریهای قلبیعروقی بودند.
هجده مطالعه، هدفگذاری را، با یا بدون استراتژی در جهت افزایش تحقق اهداف، با عدم-هدفگذاری مقایسه کردند. این مطالعات شواهدی را با کیفیت بسیار پائین ارائه میدهند که ورود هر نوع هدفگذاری در تمرین برنامههای توانبخشی بزرگسالان بهتر از عدم هدفگذاری برای کیفیت زندگی مرتبط با سلامت یا وضعیت عاطفی گزارش شده توسط خود فرد (8 مطالعه؛ 446 شرکتکننده؛ تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD): 0.53؛ 95% فاصله اطمینان (CI): 0.17 تا 0.88، نشان دهنده اندازه تاثیرگذاری متوسط) و خود-کارآمدی (3 مطالعه؛ 108 شرکتکننده؛ SMD: 1.07؛ 95% CI؛ 0.64 تا 1.49، نشان دهنده اندازه تاثیرگذاری متوسط تا زیاد) است. شواهد در مورد اینکه هدفگذاری منجر به بهبود مشارکت اجتماعی یا سطوح فعالیت، ساختار بدن یا عملکرد، یا سطوح مشارکت بیمار در فرآیند برنامههای توانبخشی میشود یا خیر، قطعی نیست. دادههای کافی برای تعیین اینکه هدفگذاری در مقایسه با عدم هدفگذاری با عوارض جانبی بیشتری مرتبط است یا کمتر، در دسترس نیست.
چهارده مطالعه، رویکردهای هدفگذاری ساختار-یافته را، با یا بدون استراتژی برای افزایش تحقق اهداف، با «مراقبت معمول» مقایسه کردند که ممکن است شامل برخی از هدفگذاریها باشند، اما در آنها هیچ رویکرد ساختار-یافتهای دنبال نشد. این مطالعات شواهدی را با کیفیت بسیار پائین ارائه میکنند که هدفگذاری ساختار-یافته منجر به خود-کارآمدی بیمار شده (2 مطالعه؛ 134 شرکتکننده؛ SMD: 0.37؛ 95% CI؛ 0.02 تا 0.71، نشان دهنده اندازه تاثیرگذاری کوچک) و برای رضایت بیشتر با ارائه خدمات، شواهدی با کیفیت پائین وجود داشت (5 مطالعه؛ 309 شرکتکننده؛ SMD: 0.33؛ 95% CI؛ 0.10 تا 0.56، نشان دهنده اندازه تاثیرگذاری کوچک). شواهد در مورد اینکه رویکردهای هدفگذاری بیشتر ساختار-یافته منجر به کیفیت زندگی مرتبط با سلامت یا وضعیت عاطفی خود-گزارش شده، مشارکت اجتماعی، سطح فعالیت، یا بهبود ساختار بدن یا عملکرد میشوند یا خیر، قطعی نبود. سه مطالعه در این گروه عوارض جانبی (مرگومیر، بستری مجدد در بیمارستان یا بدتر شدن نشانهها) را گزارش کردند، اما دادههای کافی برای تعیین اینکه هدفگذاری ساختارمند نسبت به مراقبتهای معمول با عوارض جانبی بیشتری مرتبط است یا کمتر، در دسترس نیست.
درجه متوسطی از ناهمگونی در پیامدها در تمام مطالعات مشاهده شد، اما تعداد مطالعات کافی برای انجام تجزیهوتحلیل زیر-گروه در جهت کشف دلایل این ناهمگونی در دسترس نبود. این مرور همچنین مطالعاتی را در نظر میگیرد که تاثیرات رویکردهای مختلف را برای افزایش تحقق اهداف بررسی کرده، و مطالعاتی که رویکردهای مختلف هدفگذاری ساختار-یافته را ارزیابی میکنند. همچنین گزارشی را از پیامدهای ثانویه از جمله دستیابی به هدف و استفاده از خدمات مراقبت سلامت ارائه میدهد.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.