سوال مطالعه مروری
آیا درمانهای مبتنی بر سلولهای بنیادی میتوانند زندگی نوزادانی را که دچار سکته مغزی میشوند، نجات داده یا تکامل آنها را در طولانیمدت بهبود بخشند؟
پیشینه
نوزادان گاهی اوقات دچار سکته مغزی میشوند، که زمانی رخ میدهد که خون رسانی به بخشی از مغز مسدود شده یا زمانی که یک رگ خونی در مغز پاره میشود. نوزادان مبتلا به خونریزی کمتر شدید ممکن است بهبودی کامل خود را به دست آورده یا فقط دچار مشکلات ذهنی خفیفی شوند. اگر سکته مغزی بسیار بزرگ باشد، میتواند منجر به مرگ یا مشکلات شدید تکامل سیستم عصبی در آینده شود. برخی از این نوزادان دچار ناتوانیهای ذهنی، مشکلات رفتاری، مشکلات تمرکز، مشکلات اجتماعی شدن، و فلج مغزی میشوند. در حال حاضر هیچ درمانی برای سکته مغزی وجود ندارد.
ما به دنبال چه یافتهای بودیم؟
هدف این مرور کاکرین آن بود که دریابد درمانهای مبتنی بر سلولهای بنیادی میتوانند مرگومیر را کاهش داده و تکامل طولانیمدت نوزادان دچار سکته مغزی را بهبود بخشند یا خیر. همچنین هدف آن بود که بدانیم این مداخلات تاثیرات ناخواستهای ایجاد میکنند یا خیر. در طول درمان مبتنی بر سلولهای بنیادی، سلولهای بنیادی در بدن نوزاد کاشته میشوند (مثلا با تزریق) تا بتوانند سلولهای مغزی را که در اثر سکته مغزی آسیب دیدهاند، ترمیم کنند. این سلولهای بنیادی ممکن است از انسانها یا حیوانات، یا از خون بند ناف، مغز استخوان، یا دیگر نقاط بدن گرفته شده باشند.
ما چه کاری را انجام دادیم؟
بانکهای اطلاعاتی پزشکی را برای یافتن کارآزماییهای بالینی جستوجو کردیم که به درمانهای مبتنی بر سلولهای بنیادی برای مدیریت بالینی سکته مغزی در نوزادان پرداختند.
نتایج کلیدی
ما نتوانستیم هیچ مطالعهای را وارد این مرور کنیم. سه مطالعه را شناسایی کردیم، اما همه آنها حذف شدند، زیرا طراحی نامناسبی داشته یا شامل نوزادان بدون سکته مغزی بودند.
شواهد تا چه زمانی بهروز است؟
شواهد تا فوریه 2023 بهروز است.
در حال حاضر برای ارزیابی فواید و مضرات مداخلات مبتنی بر سلولهای بنیادی در درمان سکته مغزی در نوزادان تازه متولد شده، هیچ شواهدی در دسترس نیست. هیچ مطالعه در حال انجامی را شناسایی نکردیم.
کارآزماییهای بالینی آینده باید بر استانداردسازی زمانبندی و روش ارائه سلول و پردازش سلول برای بهینهسازی پتانسیل درمانی مداخلات مبتنی بر سلولهای بنیادی و پروفایلهای بیخطری (safety) آنها تمرکز کنند. مطالعات فاز 1 و حیوانی بزرگ ممکن است زمینه را برای انجام کارآزماییهای تصادفیسازی شده آتی فراهم کنند. معیارهای پیامد میبایست شامل مورتالیتی به هر علتی، ناتوانی عمده در تکامل سیستم عصبی و رد سیستم ایمنی، و هر گونه عوارض جانبی جدی دیگر باشند.
سکته مغزی پریناتال به گروهی متنوع اما خاص از بیماریهای عروق مغزی اطلاق میشود که میان 20 هفته زندگی جنینی و 28 روز پس از تولد رخ میدهد. گزینههای درمان حاد برای سکته مغزی پریناتال، مراقبتهای حمایتی محدود، مانند کنترل هیپوگلیسمی و تشنج است. درمانهای مبتنی بر سلولهای بنیادی، یک رویکرد درمانی بالقوه را برای ترمیم، بازیابی، یا بازسازی بافت مغزی آسیبدیده ارائه میدهند. یافتههای پیشبالینی در مطالعات در حال انجام مربوط به نوزاد انسان به حداکثر میزان خود رسیدهاند.
ارزیابی مزایا و مضرات مداخلات مبتنی بر سلولهای بنیادی برای درمان سکته مغزی در نوزادان تازه متولد شده در مقایسه با مداخلات کنترل (دارونما (placebo) یا عدم درمان) یا مداخلات مبتنی بر سلولهای بنیادی از نوع یا منبع متفاوت.
CENTRAL؛ PubMed؛ Embase، و سه پایگاه ثبت کارآزمایی را در فوریه 2023 جستوجو کردیم. ما برنامهریزی کردیم تا فهرست منابع مطالعات واردشده و مرورهای سیستماتیک مرتبط را برای یافتن مطالعاتی که در جستوجوهای بانک اطلاعاتی شناسایی نشدند، غربالگری کنیم.
ما سعی کردیم کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده، کارآزماییهای شبه-تصادفیسازی و کنترلشده، و کارآزماییهای خوشهای (cluster) را وارد کنیم که هر یک از مقایسههای زیر را ارزیابی کردند.
• مداخلات مبتنی بر سلولهای بنیادی (هر نوع) در مقابل کنترل (دارونما یا عدم درمان)
• سلولهای بنیادی مزانشیمی/استروما (mesenchymal stem/stromal cells; MSCs) از یک نوع خاص
(مثلا تعداد دوزها یا پاساژها (passages)) یا منبع (مانند اتولوگ/آلوژنیک یا مغز استخوان/بند ناف) در مقابل MSC از یک نوع یا منبع دیگر
• مداخلات مبتنی بر سلولهای بنیادی (غیر از MSC) از یک نوع خاص (مانند سلولهای تک هستهای، سلولهای پیشساز الیگودندروسیت، سلولهای بنیادی عصبی، سلولهای بنیادی خونساز، یا سلولهای مشتق شده از سلولهای بنیادی پرتوان القایی) یا منبع (مانند اتولوگ/آلوژنیک یا مغز استخوان/بند ناف) در مقابل مداخلات مبتنی بر سلولهای بنیادی (غیر از MSC) از نوع یا منبع دیگر
• MSCها در مقابل مداخلات مبتنی بر سلولهای بنیادی به غیر از MSCها
ما برنامهریزی کردیم تا همه انواع پیوند را بدون توجه به منبع سلولی (مغز استخوان، خون بند ناف، ژله وارتون (Wharton's jelly)، جفت، بافت چربی، خون محیطی)، نوع پیوند (اتولوگ یا آلوژنیک) و دوز وارد کنیم.
از روشهای استاندارد کاکرین بهره بردیم. پیامدهای اولیه، مورتالیتی نوزادان به هر علتی، ناتوانی عمده در تکامل سیستم عصبی، و رد سیستم ایمنی یا هر نوعی از عارضه جانبی جدی بودند. پیامدهای ثانویه عبارت بودند از مورتالیتی به هر علتی (all-cause mortality) پیش از اولین ترخیص از بیمارستان، تشنج، عوارض جانبی، و مرگومیر یا ناتوانی عمده در تکامل سیستم عصبی در 18 تا 24 ماهگی. از رویکرد درجهبندی توصیه، ارزیابی، توسعه و ارزشیابی (Grading of Recommendations Assessment, Development and Evaluation; GRADE) برای ارزیابی قطعیت شواهد برای هر پیامد بهره گرفتیم.
هیچ کارآزمایی تصادفیسازی شده تکمیلشده یا در حال انجامی را شناسایی نکردیم که معیارهای ورود را داشته باشد. ما سه مطالعه را حذف کردیم: دو مورد کارآزمایی فاز 1 بوده، و یک مورد شامل نوزادان تازه متولد شده مبتلا به شرایطی غیر از سکته مغزی (یعنی ایسکمی مغزی و کمخونی) بود.
میان سه مطالعه حذف شده، اولین کارآزمایی فاز 1 را در مورد استفاده از سلولهای بنیادی برای سکته مغزی نوزادان شناسایی کردیم. این مطالعه گزارش کرد که استفاده داخل بینی از MSC مشتق از مغز استخوان در نوزادان ترم با تشخیص سکته مغزی ایسکمیک شریانی پریناتال (perinatal arterial ischemic stroke; PAIS) امکانپذیر بود و ظاهرا با عوارض جانبی شدید همراه نبود. با این حال، کارآزمایی فقط شامل 10 نوزاد بود، و پیگیری به سه ماه محدود شد.
این متن توسط مرکز کاکرین ایران به فارسی ترجمه شده است.